باز نشر از اردیبهشت 95 - آپادانا یک گفتگوی ساده
Via Russie
M.Nematollahi
Par office scolaire
Legation imperiale de Perse
5. rue Fontuny.
Paris XVII
France
نامه های از پاریس به پاقلعه ( بخش سوم )
فروردین – اردیبهشت و خرداد 1308
مجموعه
دیگری از نامه های زمان تحصیل آقای دکتر نعمت اللهی را به حضور خوانندگان
محترم تقدیم میدارم. این نامه ها در فاصله ی فروردین تا خرداد 1308 نگاشته
شده اند .
نامه 12
خدمت مادر :
9 فروردین
1308
تصدقت
گردم همواره امیدوارم که به کرم شاه اولیا ء مزاج مبارک در کمال صحت و
آسایش بوده و خواهد بود - بعد ها از حالات من هم خواسته باشید به کرم
مرتضی علی سلامت و به دعا گوئی ذات مقدس خداوندگاری و حضرت علیه مشغول –
پس
از ماه ها انتظار در چند روز قبل به زیارت تعلیقه ی حضرت آقا روحی فدا
نائل گشتم ولی چون مرقوم فرموده بودند که بلا فاصله بعد از عید حرکت به
اصفهان خواهند فرمود ، لذا عریضه ای جوفا ٌ فرستادم که حضورشان تقدیم دارید
. اگر هم هنوز تشریف نیاورده اند همانطوریکه خودشان مرقوم فرموده بودند به
کرمان ارسال خواهید فرمود –
عطیه
خانم و آغا سکینه و آقا محسن را سلام میرسانم – بتول خانم و منصوره جان را
دیده بوسی می نمایم . عکس هایی را هم که تقدیم داشته بودم لابد تا حال
رسیده و به بتول خانم هم یکی مرحمت فرموده اید.
خدمت حضرت آقای عمو جان مخصوصا به عرض سلام و بنده گی مصدع هستم –
اهالی اینطرف و آنطرف مخصوصا عمو خاطونی و دختر عمو را سلام میرسانم .
خدمت حضرت آقای میرزا عبدالکریم عرض ارادت می رسانم و انشاء الله در همین هفته عریضه نگار خواهم شد .
زیاده تصدقت گردم
امضا : نعمت اللهی
منصوره
جان : مرحوم خاله جان منصوره عزیز, منصوره خانم حایری ، نخستین فرزند
عطیه خانم ، خواهر دکتر نعمت اللهی . این نخستین اشاره به ایشان در این
نامه هاست . خاله جان منصوره عزیز برابر صفحه آخر قران خانوادگی متولد 20
رمضان 1347 = 11 اسفند 1307 هستند . درگذشتشان همین دی ماه 1394 بود.
حضرت آقای عمو جان : احتمالا ً منظور آقای حاج میرزا اسدالله ، عموی مادر دکتر نعمت اللهی هستند .
عمو
خاطونی و دختر عمو : از ظواهر کلام اینطور بر میاید که منظور همسر حضر ت
آقای عمو جان و دخترشان مرحوم رباب بیگم باشند که ایشان در عین حال همسر
دایی شان آقای میرزا عبدالکریم میر عمادی بوده اند.
نامه 13
حضور پدر :
14 فروردین ماه
1308
خداوند گارا تصدق حضور مبارکت گردم همواره از درگاه حضرت احدیت و آستان حضرت شاه اولیاء سلامتی ذات مقدس عالی را خواهانم .
جان
نثار هم بحمدالله سلامت و به دعا گوئی آن ذات مقدس مشغول – دستخطی در
روز 26 اسفند ماه رسید . در جوف دستمالی را هم که اخوی مهربان آقا میرزا
علی نیاز کرده بودند واصل گردید . فوق العاده ممنون محبت های ایشان هستم .
میل داشتم ازینجا چیزی که به درد کار ایشان بخورد برایشان بفرستم . در
طهران هم از نجاتعلی سؤال کردم چون عقل درستی نداشت جواب صحیحی به من نداد .
باز هم جستجو میکنم اگر خودشان هم چیزی در نظر دارند بگویند تا بفرستم ولی
بدانند که در مقابل دستمال نیست بلکه در مقابل محبتشان است .
باری
وضعیات همان طور است که بود . بنا بود از اول سال حقوقمان زیاد تر شود ،
لیکن هنوز که خبری نیست . ولی حال هم روی هم رفته راحت هستیم . چیزی که هست
همانطوریکه دستور فرموده بودید به خیال خریدن اسباب جراحی هستم –
از
اخبار اینجا در دو هفته قبل یکی از سرداران بزرگ فرانسه " مارشا ل فش " که
در موقع جنگ فرانسه را از حمله آلمان ها نجات داد، فوت کرد . قریب سه روز
تمام این جمعیت چند کروری پاریس عزا دار بودند . ابدا خنده برروی هیچکدام
دیده نمی شد . در خیابان ها با اینکه از شدت جمعیت عبور و مرور غیر ممکن
بود، صدا از دل کسی بلند نمی شد . پادشاه بلژیک و ولیعهد انگلستان به فاتحه
او آمدند . هنگامه ای بود ، شرح آنرا نمی توان داد –
باری
حضور حضرت آقای میرزا دائی و آقا مرتضی ، آقا میرزا زین العابدین عرض سلام
و ارادت میرسانم . اخوان را یکی یکی سلام میرسانم – به جناب در ویش
شکرالله اگر هنوز اصفهان است عشق بلندی میرسانم .
از آقا میز علی احوال پرسی می کنم .
زیاده بر این قربان وجود مبارکت گردم
امضا : نعمت اللهی
ما
رشال فوش : فیلد مار شال فردیناند فوش از سرداران بزرگ فرانسه در جنگ ا ول
جهانی و تصمیمات نظامی او در پیروزی متفقین بر ارتش آلمان بسیار موثر بود .
از طرف دولت بریتانیا هم صاحب نشان نظامی و عنوان فیلد مارشالی شده بود .
در گذشت او در 20 مارس 1929 روی داد ( 29 اسفند 1307 ). دولت فرانسه بر آن
شد که مراسم تشییع و خاکسپاری اورا به صورت مراسمی کشوری و رسمی بر گزار
کند . در 26 مارس در جوار مقبره ناپلئون زیر گنبد انوالید با حضور شخصیت
ها ی بین المللی از جمله پادشاه بلژیک و ولیعهد انگلیس و نیز شرکت یک یگان
نظامی بریتانیا ، با احترام تمام به خاک سپرده شد.
آقا میرزا دائی : منظور آقای میرزا عباس
آقا مرتضی : آقا ی مرتضی نعمت اللهی ، شوهر خواهر دکتر نعمت اللهی و برادر زاده آقا میرزا عباس
آقا میرزا زین العابدین : فرزند آقا میرزا عباس و پسر عمه دکتر نعمت اللهی
آقا
میرزا علی : نقاش و فرزند آقای محمد ابراهیم نقاشباشی . شهرت ایشان بیشتر
به خاطر شمایل های مذهبی است که ترسیم کرده اند . به جز آن گویا چند گاهی
نیز در باکو تعلیم سبک نقاشی رئالیستی اروپایی دیده اند و ازیشان نقاشی
هایی به این سبک هم باقی مانده است .
نجاتعلی
: برادر آقا میرزا علی ، هنرور اصفهانی که برای اجرای تزیینا ت کاخ مرمر
در زمان سا خت آن به تهران فرا خوانده شده بود . وی ساکن تهران و در
استخدام اداره ای دولتی متولی صنایع و هنر های دستی بود . در طراحی نقش های
اسلیمی خبرگی داشت . در اواخر عمر به دلیل تصادف اتومبیل و مشکلی که برای
پاهایش پیش آمده بود ، زمینگیر و خانه نشین شده بود . در زمان کودکی همراه
مادرم برای دیدارش به منزلش که در خیابان خورشید تهران واقع بود رفته بودم
. در گذشتش در ایام نوروز و حدود سال 1341 خورشیدی رویداد . گویا در ابن
بابویه به خاک سپرده شد . ( با تشکر از روایت ویاد عمو زاده گرامی جناب
آقای حسین نعمت اللهی از آن مرحوم )
نامه 14
خدمت مادر :
14 فروردین ماه
1308
تصدقت گردم انشاء الله تعالی و به همت شاه اولیاء وجود مبارک در کمال صحت و خوشی بوده و خواهد بود –
تعلیقه
ای درجوف پاکت حضرت آقا ی ابوی رسید ، فوق العاده اسباب خوشوقتیم شد . از
اوضاع مدرسه و مریضخانه خواسته بودید فعلا از صبح تا ظهر را در مریضخانه
کار میکنم و بعد از ظهر تا 5 در مدرسه –
عکس هم هنوز نگرفته ام که بفرستم . انشاء الله برای کاغذ بعد خواهم فرستاد –
عطیه خانم، آغا سکینه و آقا محسن ، بتول خانم را سلام میرسانم و فعلا عذر کاغذ علیحده می خواهم –
آقا محسن را هم بالاخره با لباس پهلوی خواهید دید ، مانعی ندارد که عکس گرفته برای من بفرستد –
خدمت
ننه جان و عمه جان و عمو خاطونی دایزه جان و دختر عمو و دایزه جان و دائی
خاطونی و عمو خاطونی همگی عرض سلام میرسانم . خدمت حضرت آقای عموجان مخصوصا
به عرض سلام مصدع –
خدمت حضرت آقای آقا میرزا عبدالکریم و آقای آقا میرزا عبد الرحیم عرض سلام میرسانم . بعد ها عریضه نگار خواهم شد .
از
اوضاع اینجا هم غیر از خیابان ها و مغازه ها ، جمعیت زیاد و عمارت های 6
طبقه و 8 طبقه ، اتومبیل زیاد ، واگن برقی و خط آهن زیر زمینی که در زیر
تمام سطح شهر پاریس حرکت میکند و یکی یکی محلات و کوچه ها را بهم وصل میکند
چیز دیگری نیست که به عرض برسانم .
زیاده بر این عرضی ندارم
قربانت گردم
امضا : نعمت اللهی
ننه جان : برای من هنوز شناخته نشده اند .
عمه جان : همسر آقای میرزا عباس
عمو خاطونی دایزه جان : نرجس خاتون همسر مرحوم آقا میرزا عبدالحسین
دختر عمو دایزه جان : مریم بیگم ، خواهر دیگر آقا ی میرزا عباس
دایی خاطونی : شاید منظور حج رباب بیگم ، همسر آقای میرزا عبدالکریم باشند .
عمو خاطونی : منظور احتمالا ً ، همسر آقای حاج میرزا اسدالله میر عمادی و مادر حج رباب بیگم باشند.
حضرت آقای عموجان : آقای حاج میرزا اسدالله میر عمادی
نامه 15
حضور پدر :
26 اردیبهشت
1308
خداوند گارا تصدق حضور مبارکت گردم همواره از درگاه حضرت احدیت سلامتی ذات مقدس عالی را خواهانم .
چاکر
هم بحمدالله در زیر سایه حضرت شاه اولیاء و توجهات باطنی حضرت مستطاب عالی
سلامت و به تحصیل اشتغال دارم . مدتی است که از شخص حضرت مستطاب عالی
دستخطی زیارت نکرده ام . شما هم باید بدانید که اینجا تهران نیست که هرروز
کسی از اصفهان آمد خبر سلامتی ذات مقدس عالی را بیاورد . تنها راه همان
دستخط مبارک است .
باری چند روز قبل کاغذی از حضرت والا آقای صارم الدوله از شیراز
داشتم و قبلا من نمی دانستم در شیراز هستند به طهران تبریک عید برایشان
نوشته بودم . کاغذی هم از آقای اجاق داشتم از قراریکه نوشته بودند آدرس
چاکر را می خواستند از اصفهان سؤال نمایند که کاغذ خود من به ایشان رسیده
بود و به قول خودشان صفای باطن من برایشان معلوم شد. از قرار معلوم ایشان
را هم مجبور به تغییر لباس کرده اند .
باری
فعلا وقت کافی ندارم که عریضه جداگانه عرض کنم ، خدمت حضرت آقای والده عرض
سلام می رسانم . چهار قطعه عکس هم فرستادم . به آقا محسن هم تا عکس خودش
را برای من نفرستد از عکس های من به او ندهند . یک قطعه برای عطیه خانم و
یکی آغا سکینه –
بتول
خانم و منصوره جان را دیده بوسی می نمایم - اهالی اینطرف و آنطرف را
فرداً فرد سلام میرسانم – آقای آقا مرتضی از چند وقت قبل مرقوم داشته بودند
که به تعلیقه جاتشان بنده را خورسند فرمایند و با اینکه بنده هم جواب
مفصلی خدمتشان عرض کردم ، دیگر تعلیقه ای از ایشان زیارت نکردم .
اخوان را فرداً فرد عشق بلندی می رسانم .
زیاده بر این تصدقحضورمبارکت گردم
امضا : نعمت اللهی
چون
سال تحصیلی نزدیک است تمام شود و بعد به اطراف برای گردش خواهم رفت آدرس
چاکر را به آدرس سفارت ایران که ذیلا عرضه می دارم مرقوم فرمائید :
M.Nematollahi
Par office scolaire
Legation imperiale de Perse
5. rue Fontuny.
Paris XVII
France
عبارات فوق کافی است . دیگر به فارسی هم لازم نیست قید شود.
حضرت
والا آقای صارم الدوله : شاهزاده اکبر میرزا صارم الدوله ، فرزند ارشد ظل
السلطا ن بن ناصرالدین شاه ، از افراد صاحب نفوذ ، متمول و ملاکین عمده شهر
وناحیه ی اصفهان و سایر نواحی . از جمله پارک قیطریه فعلی تهران نیز
زمانی جزو دارایی های ایشان بوده است .
آقای اجاق : سید اسماعیل اجاق ، پیر و شیخ دراویش و ساکن کرمانشاه .
نامه 16
خدمت مادر :
21 ذیحجه
1347
( 10 خرداد 1308 )
خدمت علیا مکرمه معظمه والده ماجده مشرف گردد
تصدقت گردم انشاء الله تعالی در زیر سایه حضرت شاه اولیاء مزاج مبارک در کمال صحت و آسایش بوده و خواهد بود –
من
هم بحمدالله از کرم مرتضی علی سلامت و به دعاگویی حضرت آقای ابوی مشغول .
فعلا هم در یک محل خوش آب و هوائی که هم لب دریا و هم در دامنه کوه واقع
است در مریضخانه مشغول کار و در ضمن هوا خوری و تفریح هم میکنم .
دو
کاغذ برای آقای آقا میرزا عبدالکریم و آقای آقا میرزا عبدالرحیم نوشتم و
ابداً یک کلمه جواب ندادند . در دو هفته قبل هم عریضه ای ارسال داشتم و در
جوف آن 4 قطعه ی عکس بزرگ فرستادم ، لابد تاکنون رسیده –
خدمت حضرت آقای عموجان مخصوصا عرض سلام میرسانم –
آقای حاج میرزا ابوالفضل را به عرض سلام مصدع و ممنون اظهار محبت هایشان هستم .
خدمت ننه جان و عمو خاطونی و دائزه جان و دختر عمو باز دایزه جان و عمو خاطونی و دائی خاطونی همه گی سلام میرسانم -
بتول خانم را روی ماهشان را می بوسم .
زیاده بر این قربانت گردم
امضا : نعمت اللهی
عمو خاطونی و دائزه جان : نرجس خاتون همسر مرحوم آقا میرزا عبدالحسین
دختر عمو باز دایزه جان : احتمالا ٌ مریم بیگم خواهر آقای میرزا عباس
عمو خاطونی : همسر آقای حاج میرزا اسدالله میرعمادی
آقای عمو جان : آقای حاج میرزا اسدالله میرعمادی
دایی خاطونی : احتمالا ً حج رباب بیگم همسر آقا میرزا عبدالکریم میرعمادی
آقای حاج میرزا ابوالفضل : یکی از فرزندان آقای میر محمد حسین نایب الصدر و مریم بیگم . که این مریم بیگم ، خاله پدرو از طرفی عمّه مادر دکتر نعمت اللهی بوده اند.
نظرات خوانندگان :
پنجشنبه، ٢۳ اردیبهشت ۱۳٩۵ - ٩:٠۴ ق.ظ
سلام
عمومحمدعزیز. امیدوارم خوب و خوش باشید. بسیار ممنونم به خاطر به نو کردن
وبلاگ و نامه های جدید از عمودکتر. چند وقت پیش ناخودآگاه با خودم می گفتم
"خیلی وقته نامه ای از عمودکتر نرسیده. خوب احتمالا خیلی سرشون شلوغه. لابد
به زودی نامه ای می نویسند!"
یک
سوال هم داشتم. شما چیزی راجع به تغییر لباس که عمودکتر برای آقای اجاق
ذکر می کنند می دانید. خیلی خیلی ممنونم. خدمت خاله لعیا و شیرین و
میرعماد همه گی سلام می رسانم.
نویسنده:نرگس
جمعه 24 اردیبهشت 1395
سلام بر نرگس عزیز ،
از
ابتدای تشکیل دولت مدرن در ایران با انقلاب مشروطه در سال 1284 ، که شامل
ایجاد وزارتخانه ها و دوایر دولتی منظم و مدارس و دیگر سازمان ها و نهاد ها
میشد . پوشیدن لباس به فرم اروپائی در بین کارکنان و اعضاء این گونه
تشکیلات کم کم رایج و پذیرفته شد . از زمان قدرت گرفتن رضا خان و موج تجدد
طلبی در سال 1300 این روند با تمایل و پشتیبانی حکومتی نیز شدت بیشتر و
رسمیت گرفت تا در دی ماه 1306 با مصوبه مجلس شورای ملی این امر حالت
قانونی و فراگیر یافت . طبق این قانون " کلیه اتباع ذکور ایران در داخله
مملکت ملبس به لباس متحد الشکل بشوند " . مجتهدین و نیز روحانیون به شرط
گذراندن امتحان و تایید مراجع ذیصلاح از شمول این قانون مستثنی بودند .
افراد روحانی فامیل ما هم در دوران رضا شاه عمدتا ٌ از همین استثنا ی
قانونی بهره برده و جواز عمامه داشتند .
آقای
سید محمود اجاق هم چون درویشی ساکن کرمانشاه بوده است احتمالاٌ لباسی می
پوشیده که آمیزه ای از لباس کردی با شولا و تاج درویشی بوده و چون سید هم
بوده است احتمالاٌ شالی سبز هم بر کمر می بسته است . حال باید کت و شلوار
بر تن کند و کلاهی لبه دار معروف به کلاه پهلوی هم بر سر بگذارد . ظاهرا ٌ
عمو دکتر خیلی هم از این موضوع منقلب نشده اند . و آنرا جزو روال معمول
تلقی کرده اند .
سهشنبه، ۴ خرداد ۱۳٩۵ - ۸:۴٠ ب.ظ
سلام
عمومحمد. بسیار ممنونم از وقتتان و از پاسخ کامل و دقیقی که لطف کردید و
برایم نوشتید. نمی دانستم که قانون تغییر لباس اینقدر با قطعیت اجرا می شده
که مثلا آقای سید محمود اجاق که دور از پایتخت زندگی می کرده اند و
احتمالا شغل دولتی هم نداشته اند را هم در بر می گرفته.
نویسنده:نرگس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر