باز نشر از بهمن 1395 در آپادانا ، یک گفتگوی ساده
توضیح :
از دیگر گفتار های مرحوم حاج آقا ابراهیم میر عمادی ( متوفی 1384 ) که به همت آقای دکتر علیرضا نعمت اللهی در حدود سال 1375 بر روی نوار کاست ضبط شده و من با کمال دقت بر روی صفحه کاغذ ثبت کرده ام . شرحی است در مورد شیخ مفید که استاد فقه سید رضی گرد آورنده نهج البلاغه ( مجموعه خطبه ها و کلمات و نامه های حضرت علی بن ابیطالب ) بوده است . در نقل کلمات این گفتار تا جایی که به اصل پیام لطمه نخورد کوشیده ام که حالات گفتاری را حفظ کنم . محمد مدنی
حجت قاطع شیخ مفید با استاد مدعی صحت خلافت ابوبکر
شیخ مفید تقریبا ً مال هزار سال پیش است .
شیخ مفید در بغداد درس می خواند . پیش کی ؟ پیش ابن قولویه قمی .
ابن قولویه قمی اهل قم است ولی در بغداد درس خوانده و آنجا مشغول است . شیخ مفید شاگردش است
در تشیع .
یک
پیغامی داد ، حالا پیغامش هم شاید البته خیلی کاری به دین نداشت . پیغام
داد به شیخ {مفید } که برو به محضر آقای شیخ عبدالجبار، او که اینقدر اسم
دارد و صدا و به او معظم میگویند و یک مطلبی را بپرس و بیا .
شیخ مفید کجا آقا را می بیند ؟ آقا شیخ عبدالجبار را ؟ آمد تو حوزه ی درسش . همان جا بغداد درس میداد. حوزه درس میداد .
میرود
و به قول خودش در صف نعال می نشیند. طلبه ها وقتی می خواهند خیلی استاد را
ببرند بالا ، میگویند ما در صف نعالیم . یعنی همانجا که کفش هایشان را
میکنند . همان پائین ها . ما آنجا نشسته ایم .
{ مفید } نشست تا این شیخ از درسش فارغ شد ، پیغام استادش را بدهد جوابش را بگیرد و برود .
اتفاقا ً شیخ درس علم کلام و راجع به خلافت ابوبکر دارد شیخ عبدالجبار می تازد ، دلیل میاورد ، حجت
میاورد و بیان خیلی که خلافت ابوبکر را ثابت کند .
خوب شیخ هم نشسته است و گوش میدهد .
وقتی درس تمام شد معمولا ً طلبه ها یک سوالی که دارند وقتی درس تمام می شود از استاد می پرسند .
درس تمام شد یکی از طلبه ها ، یکی از همان شاگرد ها پرسید : شیخنا من مسئله ای دارم ! گفت بگو .
گفت این که پس این اندازه محکم خلافت ابوبکر را ثابت کردید ولی شیعیان ( رافضی میگویند ما را ) این رافضی ها میگویند چه ؟ خوب آن ها هم بالاخره یک حرفی دارند . چه جوری حرفشان را رد کنیم ؟
شیخ جواب داد به طلبه اش که این ها هم روایاتی دارند شیعه . بی انصافی نکرده روایاتی دارند . اما من این
ها که برای شما در خلافت ابو بکر گفتم " درایه " است . درایه یعنی تاریخ
است . من دارم تاریخ را می گویم . آن ها هم روایاتی دارند . . " روایت "
در مقابل " درایت " نمی تواند قیام کند .
درایت جلوست . جواب طلبه را داد .
شیخ مفید از اون گوشه گفت : شیخنا من هم مسئله ای دارم ! گفت بگو !
گفت این هایی که آمدند جنگ با آقا علی ابن ابیطالب در زمانی که آقا علی ابن ابیطالب ظاهرا ً هم اجماع
با ایشان بود و همه خلیفه اش کردند و همه به خلافت شناختندش ، آنوقت این
صحابه ای که نقض بیعت کردند و آمدند ( اسم عایشه را نیاورد حالا اگر میگفت
عایشه قالی بپا میشد ، گفت صحابه ) آن ها که آمدند و این جنگ جمل را راه
انداختند و این همه مسلمان ها را کشتند . این ها مسلمان بودند هنوز یا کافر
شدند ؟ برای اینکه شمشیر کشیدند به خلیفه .
یک مشت فکر کرد . گفت نه کافر شدند به جهت اینکه علی ابن ابیطا لب آنوقتی که خلافت چهارم را بهش دادند ، از اجماع امت علی را معین کرد .
وقتی
این قول را گرفت از شیخ عبدالجبار ، گفت : پس شما در مورد امام علی از
عایشه نقل میکنید برای اینکه میگوئید او تمام مدت با پیغمبر بود پس شما از
یک کافره روایت نقل میکنید ؟ و به آن عمل میکنید .
د شما که میگوئید کافر شدند . د رئیسشان که عایشه بود . سوار شتر شد و آمد بصره و آن جنگ را راه انداخت .
شیخ
عبدالجبار یک قدری گیر کرد و گفت نه اسم ام البنین را نبر او ام البنین
بود ( مقصود ام المومنین است ). مسّلم توبه کرد . اشتباه کرد و آمد جنگ
جمل را راه انداخت ولی وقتی که ملتفت شد توبه کرد .
{ شیخ مفید }
گفت آقا ! جنگش یک " درایه " است . تمام مورخین نوشتند حرکتش را . این که
شما میگوئید توبه کرد " روایه " است . شما الان فرمودید روایت تاب مقاومت
برابر درایت را ندارد . پس چیطور شد که حالا دارد ؟
خواجه
عبدالجبار ماتش برد دید چی چی جواب این را بدهد . گفت تو که هستی ؟ گفت
ما یک شاگرد ، اقل الطلبه ایم . از کمترین شاگردان ابن قولویه . من آمده
بودم یک سوالی از طرف استادم داشتم .
شیخ عبدالجبار گفت : انت المفید ! که این لقب را او داد به مفید . که بعد هم همه گفتند " شیخ مفید "
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
شیخ مفید قسم میخورد که من در مدرسه ای یک عده طلبه داشتم . درس میدادم .
خواب دیدم شب که حضرت زهرا از این در وارد شدند و یک دستش حضرت مجتبی و یک دستش حضرت سید الشهدا و آورد مقابل ایوان من و گفت یا شیخ علمهم الفقه ! به این دوتا بچه فقه درس بده .
وقتی بیدار شدم گفتم من کجا ، امام حسن کجا ؟ امام حسین کجا ؟ این چه خوابی بود ؟
فردا که رفتم مشغول درس شدم ، دیدم خانم علویه ای از همان در .....
در اینجا به علت به انتها رسیدن نوار بقیه گفتار آقای حاج آقا ابراهیم ضبط نشده و نا شنیده میماند .
برای
تکمیل سخنان ایشان به مقدمه کتاب " ترجمه و شرح نهج البلاغه " تالیف مرحوم
سید علینقی فیض الاسلام مراجعه و بقیه داستان و نیز توضیحات بیشتر را از
آنجا دنبال و نقل می کنم :
٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
<< مولف کتاب نهج البلاغه ، محمد بن حسین بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن حضرت امام موسی کاظم (ع ) معروف به سید رضی
است . پدر او ملقب به " الظاهر ذی المناقب " در دولت بنی العباس و بنی
بویه جلیل القدر و صاحب منزلت بود . و در نزد بهاء الدوله مقام و مرتبه
بالائی داشت .
مادر سید رضی ، فاطمه دختر حسین بن حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر بن حضرت امام زین العابدین (ع ) است .
سید رضی در سال 359 در بغداد به دنیا آمد و در سال 406 دنیا را بدرود گفت .
سید رضی
مردی عالم و فاضل و شاعر بود در زمان زندگی پدرش مقام و منزلت او به
آنجناب واگذار شد در حالیکه بیش از 21 سال نداشت . از جمیع علوم و محاسن
بهره بسیار داشت . در کودکی معلمی مانند شیخ مفید به او و برادرش ابوالقاسم علی مرتضی ، علم الهدی نصیب گردید .۞
شارح معتزلی ابن ابی الحدید در شرح بر کتاب نهج البلاغه چنین نوشته :
شیخ مفید
فقیه امامی شبی در خواب دید در مسجد خود واقع در کرخ نشسته ، ناگاه فاطمه (
ع ) دختر رسول خدا با حسن و حسین که هر دو صغیر بودند وارد شد و فرزندان
خود را به شیخ سپرده فرمود : فقه را به ایشان بیاموز . پس به شگفت تمام از
خواب بیدار شد ، و در بامداد همان شب فاطمه بنت الحسین داخل مسجد گردید و
در اطراف او کنیزان بودند و دو فرزند صغیرش محمد رضی و علی مرتضی در جلو او
بود . شیخ ایستاده بر او سلام کرد . فاطمه گفت : ای شیخ این دو فرزندم را
نزد تو آورده ام تا فقه به آنها بیاموزی . شیخ گریه کرده و خواب خود را
برای او نقل نمود ه تعلیم و تربیت آن دو بزرگوار را متکفل شد و ابواب علوم و
فضایل را به روی آنها گشود .
سید رضی با اینکه بیش از 47 سال زندگانی نکرد کتاب های بسیاری تالیف نمود که مشهور ترین آنها نهج البلاغه است .>>
شلام. در آپادانا، به دنبال سخنان نا تمام مرچوم حاج آقا ابراهیم (روانشان شاد) مرقوم فرموده اید "سید رضی با اینکه بیش از 47 سال زندگانی نکرد کتاب های بسیاری تالیف نمود که مشهور ترین آنها نهج البلاغه است .». آیا تهج البلاغه تصنیف است یا تالیف است؟ گردآوری است یا تفسیر است؟ اگر توضیحی در مورد تفاوت درایه و روایت بفرمائید سپاسگزار می شوم شاد باشید
پاسخحذفآقای میرعمادی عزیز من عین کلمات مقدمه نهج البلاغه ترجمه مرحوم فیض الاسلام را نقل کرده ام .
پاسخحذفاینطور بر میاید که کار سید رضی گرد آوری خطبه ها و کلمات حضرت علی و احیانا افزودن توضیحاتی در مورد مکان و موقعیت بیان آن هاست .
اینطور استنباط میکنم که " درایه " به معنای گزارش اتفاقات واقعی است . و روایت می تواند نقل قول از گفتار و نیات باشد .
سپاسگزارم.
پاسخحذف