نامه های از پاریس به پاقلعه ( بخش هفتم - قسمت یکم )
بهار 1309
نامه
37
● خطاب به یک دوست و
خویشاوند
2 فروردين
1309
قربانت گردم پس از تقديم مراتب ارادت قبلا ٌ نظر به
موقعيت عيد نوروز و تجديد سال تبريكات خود را تقديم داشته ، صحت و خوشي و سعادت
وجود عزيزت را از خداوند مي خواهم .
بعد ها تبريكات
اصلي كه مدتي است بايد گفته باشم و به تاخير افتاده ، اينك از صميم قلب تقديم
داشته و از مولي مي خواهم كه از هر حيث
وسائل خوشبختي و سعادت و نيرومندي براي شما فراهم گردد و در اين عقد و ازدواج همانطوريكه از
ته قلب مي خواستيد از همه حيث وسائل فراهم شده و بشود –
خيلي ميل دارم كه
از وضعيات خود و ترتيب بانك
ملي مطلعم ساخته و از موفقيت خود خوشوقتم نمائيد –
من هم به كرم
مولي حالم بسيار خوب و امسال را در شهر Montpellier مشغول تحصيل مي باشم –
از وضعيات اينجا
نمي دانم چه شرح دهم ، من كه در عرض اين
مدت نتوانسته ام خوش بگذرانم ، ولي وسا ئل تفريح و كيف از هر حيث براي همه كس فراهم – جنگ
بين المللي طوري در فرانسويها از قراريكه مي گويند تغيير اخلاق داده كه شب و روز
غير از رقص و تفريح كار ديگري ندارند .
هر روز يك وسيله
براي تفريح خود مي تراشند . دسته جاتي هر روز به يك عنواني تهيه كرده و در كوچه و
خيابان دنبال آن مي رقصند .
از حضرت آقا ارواحنا فدا و مسافرين عتبات اطلاعي ندارم ،
نمي دانم كي خيال مراجعت دارند
.
زياده منتظرم كه
هرچه زودتر بلكه به محض رسيدن اين كاغذ چند كلمه اي در جواب آن ارسال داريد.
امضاء : نعمت اللهي
توضیحات : نام مخاطب در ابتدای نامه
برده نشده است ولی از فحوای نامه بر میاید که می شود با او صحبت رقص و تفریح
فرانسوی ها را نمود . مخاطب گویا به
تازگی در بانک تازه تاسیس ملی به کار
پرداخته است . احتمالا در زمستان 1308 ازدواج کرده و در جریان سفر آقای میرزا عباس
و همراهان به عتبات می باشد . این شخص به احتمال زیاد آقای مهدی نعمت اللهی (
برادر زاده آقا میرزا عباس ) بوده اند . شاید هم مخاطب مرحوم " سید محمد نعمت اللهی " پسر عمه دکتر نعمت اللهی بوده اند . که در بانک ملی مشغول کار شده بودند .
عکس مربوط به سفر حضرت آقای میرزا عباس
و همراهان به عتبات در سال 1309است و در
آستانه ورودی به حرم امیرالمومنین در نجف گرفته شده است . در سمت چپ درب ورودی به
ترتیب از راست : آقای میرزا عباس ، آقا مرتضی ، آقای میرزا زین العابدین ، آقای
محمد تقی میرعمادی معروف به آقا مدرس ، کودک و سید کنارش شناخته نشدند .
نامه
38
●
حضور پدر
9 فروردين
1309
خداوند گارا تصدق
حضور مباركت گردم همواره از درگاه حضرت
احديت و آستان شاه ولايت سلامتي ذات مقدس عالي را خواهان بوده و هستم -
پس از ماه ها
انتظار در چند روز قبل به زيارت تعليقه اي كه از كرمان مرقوم فرموده بوديد نائل
شدم . نمي دانم چه بوده كه اين مدت تعليقه جات مبارك به من نمي رسيد . تصور مي كنم
صحيح نبودن آدرس باشد –
باري حالات من هم
به كرم عميم حضرت شاه اوليا ء خوب و به تكميل تحصيلاتم مشغول هستم . راجع به
مراجعتم هم مرقوم فرموديد . اگر اختيار به دست خودم بود ، بلي مي توانستم هر وقت
كه بخواهم مراجعت كنم . ولي چه كنم كه مستخدم دولت هستم .
بعد ها تصور
ميكنم كه تا حال از كرمان با كمال صحت و خوشي مراجعت به اصفهان فرموده باشيد و ديگر
مستقيما ٌ عريضه جاتم را حضورتان ارسال نمايم .
در چند وقت قبل
هم تعليقه اي از حضرت آقاي ذوالرياستين داشتم و خبر سلامتي وجود مبارك را مرقوم
فرموده بودند.
در خاتمه چون
موقع رفتن به مريضخانه است ، عريضه ي خود را به دعا گوئي ذات مقدس عالي ختم نموده
مرخص ميشوم .
تصدق حضور مباركت
امضا : نعمت اللهي
نامه
39
●
خدمت مادر
29 فروردين
1309
تصدقت گردم انشاء الله تعالي مزاج مبارك در كمال صحت و
آسايش بوده و خواهد بود .
در دو روز قبل
تعليقه ي مبارك كه دستخط حضرت آقا روحي فدا در آن بود و كاغذ هاي عطيه خانم و آغا
سكينه و آقا محسن رسيد. آنوقت در مونپليه بودم . ولي فعلا ٌ براي چند روزيكه مدارس تعطيل است به اتفاق
دكتر ابراهيم خان رياحي (*) آمده ايم چند روزي را در شهر تولوز با دكتر محمد خان رياحي )*)
به گردش بگذرانيم . رضا خان (*) هم بنا بود اين چند روز بيايد با هم باشيم ولي
بالاخره تنبلي مانع شده نيامد.
عجالتا ٌ در كمال
خوشي و سلامتي مشغول گردش هستيم . مختصر كسالت سينه ي من هم سال گذشته بود و به
حمدالله به كلي رفع شد و فعلا ٌ هم مزاجا ٌ خيلي قوي و سلامت هستم چنانچه از عكس
هائي هم كه درعريضه ي قبل فرستادم معلوم ميشود -
هنوز نميدانم
حضرت خداوندگاري از كرمان مراجعت فرموده اند يا خير ؟(*) براي عريضه ي آتيه كه مطمئنا ٌ تشريف آورده اند
. جداگانه عريضه ارسال خواهم داشت –
خدمت حضرت آقاي
ميرزا دائي (*) هم اين مدت عريضه نگار نشدم براي اينكه اولا ٌ آدرسشان را
نميدانستم و ثا نيا ٌ تصور نمي كردم كه مسافرتشان اينقدرطول بكشد و همه دفعه منتظر
خبر ورودشان به اصفهان بودم كه عريضه ارسال دارم –
در دو هفته قبل
هم عريضه اي خدمت آقاي آقا ميرزا عبدالكريم(*) فرستادم كه لابد رسيده –
جواب كاغذ آقاي
آقا محمد و آقا ميرزا عبدالعلي را هم در يك پاكت فرستادم ، نميدانم چه شده يا
رسيده و هر دو فراموش كرده اند .
يك كاغذ ديگر هم
بعد از آقاي آقا محمد رسيد و هنوز جواب
آنرا ننوشته ام . انشا ء الله براي دفعه ي آتيه ميفرستم .
يك دستمال بسيار قشنگ با يك كراوات فوق العاده شيك هم آقاي
آقا طالب (*) از طهران موقعيكه دكتر ابراهيم خان مي خواست بيايد فرنگ براي من داده
اند كه چند روز است به دستم رسيده ولي مدت ها است با اينكه كاغذ هم نوشته ام از
خودشان اطلاعي ندارم و نه از آقاي جذبي – (*)
از آقاي ميرزا
عبدالرحيم (*) هم به هيچوجه اطلاعي ندارم .
حضور حضرت آقاي
عمو جان (*) مخصوصا ٌ عرض سلام مي رسانم –
خدمت آقاي حاجي
ميرزا ابوالفضل (*) عرض ارا دت فوق العاده رسانيده از مراحمشان فوق العاده ممنونم
.
خدمت مكرمه معظمه
عمو خاطوني (*) عرض سلام ميرسانم – دختر عمو و دايزه جان و دايي خاطوني (*) همه را
سلام ميرسانم .
از عطيه خانم و
آغا سكينه و آقا محسن (*) هم فعلا ٌ عذر كاغذ عليحده مي خواهم . بتول خانم و منصوره
جان را ديده بوسي مي نمايم .
ایستاده از راست آقایان
عبدالعلی ، سید محمد و مهندس اسماعیل نعمت اللهی پسران عمه کوچک دکتر نعمت
اللهی و نشسته آقای میرزا ابوطالب نعمت
اللهی پسر عمو و خود آقای دکتر نعمت اللهی .
البته توجه دارید که عکس در ایران و 20 سالی پس از زمان
نامه های پاریس گرفته شده است .
توضیحات در مورد اشخاص مذکور در نامه :
دکتر محمد ریاحی : در شهر تولوز درس می خوانده
اند.
دکتر ابراهیم
ریاحی : در شهر لیون درس می خوانده اند.
در 1284ش در اصفهان متولد شد. وی پس
از انجام تحصیلات ابتدایی به تهران رفت و وارد مدرسه دارالفنون شد و دوره آنجا را
به پایان برد. جزو اولین گروه اعزامی دانشجویان به فرانسه بود . وی در پاریس دوره دانشکده پزشکی را گذراند. وقتی به ایران بازگشت وارد
دانشگاه شده و مقام استادی گرفت. وی در چند بیمارستان هم ریاست داشت، در سال 1340
در کابینه "دکتر امینی" به وزارت بهداری منصوب شد و در کابینه "علم" نیز مقام خویش را حفظ کرد. ریاحی پزشک حاذق و استادی برجسته بود.
وی در سال 1368 در تهران درگذشت.
رضا خان : مرحوم
ستوان رضا صدری
حضرت
خداوندگاری و سفر کرمان : اشاره به سفر ارشادی پدر دکتر نعمت اللهی به کرمان .
آقای
میرزا دایی : حضرت آقای میرزا عباس
آقای
میرزا عبدالکریم : آقای عبدالکریم میرعمادی دائی دکتر
آقا
محمد و آقا میرزا عبدالعلی : پسر عمه های دکتر
آقا
طالب : پسر عموی بزرگ دکتر . جالب اینکه تا من به یاد دارم ایشان اصلا اهل استفاده
از کراوات نبودند .
آقای
جذبی : حضرت آقای هبت الله جذبی پسر عموی مادر دکتر . دکتر نعمت اللهی در زمان
تحصیل طب در تهران در منزل ایشان سکونت داشتند .
آقا
میرزا عبدالرحیم : آقای عبدالرحیم میرعمادی دائی دکتر
آقای
عمو جان : آقای حاج سید اسدالله میرعمادی ، عموی مادر دکتر
آقای
حاج میرزا ابوالفضل : آقای ابوالفضل خاتون آبادی ، پسر خاله مادر دکتر و معمم بوده
اند.
عمو
خاطونی : نرجس خاتون همسر عموی در گذشته
دکتر
دختر
عمو و دایزه جان و دائی خاطونی باز مجددا دائی خاطونی و دائی غزی : به راستی از
شناسائی این همه نسوان با نسبت های در هم عاجز شدم . کاش یک نفر پیدا میشد که از همه این ها رمز گشائی کند .
سطر
آخر همه اسامی برادران و خواهران دکتر است . فقط منصوره جان خواهر زاده دکتر و
دختر عطیه بیگم بودند .
نامه 40
● خدمت مادر
1309
بنا بود بعد از
عيد حضرت خداوندگاري روحي فدا از كرمان مراجعت بفرما يند . با اينكه مرقوم فرموده
بودند ، كرمان چندان جاي خوبي نيست ، نميدانم چرا اينقدر بر توقفشان ادامه دادند .
ولي انشا ء الله تا حال تشريف آورده اند و خبرتشريف فرمائيشان را مرقوم خواهيد
فرمود تا خودم حضورشان عريضه نگارشوم
.
عريضه هم
بر چند هفته قبل حضور آقاي آقا ميرزا عبدالكريم عرض كرده ام كه تا حال رسيده و
منتظرم كه برخلاف هميشه جواب آنرا زود مرقوم دارند بعدها خدمت اهالي اينطرف و
آنطرف همگي سلام مي رسانم .
عطيه
خانم و آغا سكينه و آقا محسن را سلام مي رسانم . بتول خانم ومنصوره جان را ديده
بوسي مي كنم –
از عطيه
خانم هم خواهش مي كنم آن عكس اولي با كلاه پهلوي براي ايشان فرستاده ام براي من در
كاغذ بعد بلافاصله بفرستت لازم دارم .
امضا : نعمت اللهي
نامه 41
● خدمت مادر
20 ذيحجه
1348
( 29 ارديبهشت
1309 )
تصدقت گردم
انشاالله تعالي مزاج مبارك در كمال صحت و آسايش بوده و خواهد بود .
من هم به كرم
مرتضي علي و توجه اوليا حق سلامت و خوش و به تحصيل مشغول هوا هم چند روز است شروع
به گرم كردن نموده ولي تا سال تحصيلي تمام نشود يعني تقريبا ٌ يك ماه ديگر در
مونتپليه هستم و بعد براي تعطيل به گردش و هواخوري مي رويم .
مدتي است كه ديگر
تعليقه زيارت نكردم واز حضرت خداوندگاري ارواحنا فدا هم خبري ندارم نمي دانم تشريف
آورده اند به اصفهان يا خير .
وضعيات منزل و
زندگي هم همانطوري است كه بوده و سابقا عرضه داشته ام .
از آقاي آقا
ميرزا عبدالرحيم هم مدتها است خبر ندارم نمي دانم هنوز تهران تشريف دارند يا
مراجعت كرده اند به اصفهان .
عطيه خانم و آغا
سكينه و آقا محسن را سلام مي رسانم .
بتول خانم و
منصوره جان را ديده بوسي مي نمايم
خدمت مكرمه معظمه
عمو خاتوني عرض سلام مي رسانم . دختر عمو دايزه جان دايي خاتوني و همه را سلام مي
رسانم –
خدمت آقاي آقا
ميرزا عبدالكريم عرض سلام رسانيده منتظر تعليقه شان هستم – حضور حضرت آقاي عمو جان
مخصوصاٌ عرض سلام مي رسانم –
خدمت آقاي حاجي
ميرزا ابوالفضل عرض ارادت و بندگي مي رسانم .
از حضرت آقاي
ميرزا دايي و مسافرين هم اطلاع ندارم .
خبر تشريف
فرماييشان را پس از آنكه مرقوم فرموديد عريضه نگار خواهم شد .
زياده
تصدقت گردم
امضا : نعمت اللهي