باز نشر از اردیبهشت 1396 در آپادانا ، یک گفتگوی ساده
یاسمین نعمتاللهی
در میان انبوهی از مناطق توریستی و پربازدید اصفهان شاید کمتر کسی به یک گورستان توجه کند یا به هنگام سفر به اصفهان در کنار بازدید از میدان نقشجهان، چهلستون یا مناطق شناختهشدۀ دیگر، چنین مکانی را برای دیدن انتخاب کند. اما دیدن گورستان تختفولاد اصفهان خالی از لطف نیست. تختفولاد یکی از مهمترین و باارزشترین گورستانهای ایران است و علاوهبر اشخاص و افراد مهمی که در آن دفن شدهاند، از لحاظ معماری نیز قابلِتوجه است. در جایجای این مکان آثاری از دورههای مختلف اسلامی از قرن چهارم هجری تا دوران پهلوی بهجای مانده است. در سالهای گذشته نیز، شهرداری اصفهان اقدامات زیادی برای حفظ و مرمت این گورستان و معرفی آن انجام داده است.
این گورستان با مساحت تقریبی هفتادوپنج هکتار در حاشیۀ جنوبی رودخانۀ زایندهرود واقع است. «لسانالارض»، «بابا رکنالدین» و «تختِفولاد»، نامهایی است که بر آن نهادهاند. برای وجه تسمیۀ آن، دلایل متعددی ذکر شده که برخی از آنها تنها براساس گفتهها و داستانهای عامیانه است. بهعنوانِ مثال گفته شده هنگامی كه حضرت امام حسن مجتبی (ع) در مسير فتح گرگان يا برای جهاد به طرف قزوين از اصفهان عبور ميكرده، در اين زمين نماز خواندهاند و اين زمين با ايشان تكلم كرده است و بههمیندلیل به آن «لسانالارض» میگفتند. یا به دلیل وجود مقبرۀ بابا رکنالدین که از عارفان سدۀ هشتم هجری بوده، این منطقه را «بابا رکنالدین» میگفتند. نام «تختفولاد» یا «تختپولاد» را از دوران صفویه به بعد به این مکان دادهاند. روایتی که در زمان شاردن معروف بوده آن است که « این ناحیه از آن این نام یافته که سردار بزرگی که به سبب دلیریها و پیروزیهایش پولاد بازو لقب داشته در آن سکونت داشته است».
از قرن چهارم هجری به بعد شواهدی بر تاریخ تختِفولاد وجود دارد، در قرن پنجم تا نهم نیز این گورستان مورد استفاده بوده، اما اوج شهرت و اعتبار تختِ فولاد در دوران صفوی بوده است؛ بهطوریکه در زمان شاه سلیمان صفوی این گورستان به بیشترین وسعت خود رسیده و حدود چهارصد تکیه و خانقاه داشته است. براساس نوشتههای شاردن، در این مکان علاوه بر تکیه و خانقاه و بقعه، کاروانسرا و مسجد و کاربریهای دیگری نیز وجود داشته است.
در قسمت شمالِغربی گورستان تختِفولاد، تکیهای به نام «تکیۀ خاتونآبادی» وجود دارد. این تکیه از دو حیاط مرکزی تشکیل شده که با راهرویی به یکدیگر متصل شدهاند. تکیۀ خاتونآبادی به نام میرمحمد اسماعیل، درگذشتۀ سال ۱۱۱۶ ه.ق، است. زمان ساخت تکیه را در کتب مختلف در دورۀ شاه سلطانحسین صفوی دانستهاند؛ اما استاد همایی ساخت آن را در دورۀ شاه سلیمان صفوی و در زمان حیات میرمحمد اسماعیل دانسته است. پلان قسمت اول این تکیه به صورت مربع مستطیل است که فضای گنبدداری در قسمت غربی آن قرار دارد و در اطراف حیاط حجرههایی ساخته شده که این حجرهها از آجرهای مشبک با نقوش مربع است و در قسمت جنوبی نیز شبستانی با محرابی گچی درون آن قرار دارد.
کاربری اولیۀ این بنا مدرسه بوده چنانکه در منتهیالآمال نیز به آن اشاره شده است. در این کتاب دربارۀ میرمحمد اسماعیل و این بنا اینگونه نوشته که میرمحمد اسماعیل در علم فقه و حدیث و تفسیر و... ماهر بوده و در جامع جدید عباسی در اصفهان مدرّس بوده است. وی «در سن هفتاد سالگی عزلت از خلق اختیار کرده در مدرسۀ تختِفولاد که از بنای خود ایشان است سکنی نموده» و در ادامه مینویسد که پس از فوت او «شاه سلطانحسین حجره را بزرگ کرده و قبهای برای او ساخت که الان در تختِفولاد موجود است». پس از فوت ایشان بنای گنبددار در دورههایی محل اسکان مریدان و زائران ایشان بوده است، ولی در حال حاضر قسمت همکف آن مدفن چند تن از علما و مشایخ است و قسمت بالای آن غیرقابلِبازدید است. این فضا در نقاشی اوژن فلاندن که در زمان محمدشاه قاجار به ایران آمده نیز بهتصویر درآمده است.
ورود به حیاط دوم از طریق راهرویی که در انتهای ضلع جنوبی قرار دارد، میسر است. بانی این قسمت، مرحوم میرپنج از بزرگان منطقۀ جرقویه در شرق اصفهان بوده و در زمان مظفرالدین شاه ساخته شده است. قسمت اصلی این حیاط در ضلع شمالی آن قرار دارد که شامل یک فضای نیمطبقۀ سردابمانند و یک فضای مستطیلشکل بر روی آن است. فضای سردابمانند محل دفن عدهای از سادات پاقلعۀ اصفهان است و در آن از طاق و چشمه با قوسهای بیضوی با خیز کم استفاده شده است. در بالای سرداب، فضایی مستطیلشکل قرار دارد که بهصورت سهدری دو طرفه است و در وجه جنوبی یک ایوان نیز دارد. گفته میشود که در گذشتهای نه چندان دور از این ایوان، گنبد مسجد جامع عباسی و شیخ لطفالله و عالیقاپو بهراحتی دیده میشده است. این قسمت از بنا هنوز در بعضی مناسبتهای مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد. ⬇️
⬆️ در پایان اشارهای کوتاه میکنم به واژۀ «تکیه» که بر این مکان نهاده شده است. شاید اولین مکانی که با شنیدن واژۀ «تکیه» به یادمان آید، همان «تکیۀ دولت» باشد که مکانی برای انجام مراسم مذهبی و تعزیه بوده است. در لغتنامههای معین و دهخدا هم در ذیل واژۀ «تکیه»، مکانی برای عزاداری و تعزیهخوانی آمده است. اما تکایای موجود در تختفولاد هیچکدام چنین کاربریای نداشتند. شاید نزدیکترین معنی در لغتنامۀ ناظمالاطبا آمده باشد که واژۀ تکیه را اینگونه توصیف کرده است: «خانقاه و منزل دراویش و فقرا و جایی که در آن به دراویش طعام دهند و حسینیهای که در آن روضه خوانند». و باتوجه به توصیفی که از این مکان در کتاب جغرافیای اصفهان آورده شده، شاید دلیل نامگذاری آن با واژۀ تکیه بههمیندلیل باشد. در این کتاب آورده شده که: «در شهر عباد و زهاد و مرتاضین در قید حیات بسیارند که اصطلاح دارند شبهای جمعه در حجرات هر تکیه از قبرستان تختِفولاد و غیره تا به صبح مشغول ریاضت و عبادت میشوند و از قدیم الی کنون این رسم برقرار بوده و هست.»
جالب است که شاردن نیز در سفرنامۀ خود به کاربرد این لغت اشاره میکند و آن را به دیر یا صومعۀ اروپاییان شبیه میداند. وی میگوید: «تکیهها و خانقاههای مسلمانان غالباً دیوارهایشان مشبک است. چنین جایگاهها برای ریاضتکشیدن و تجرد و عزلتگزینی از دیرهای ما اروپاییان که دیوارهایش مانند باروی قلاع جنگی بلند است، بسی مناسبتر میباشد. ایرانیان دِیر را تکیۀ درویشان مینامند» همچنین در ادامه میگوید: « معنی درست کلمۀ تکیه که من آسایشگاه ترجمه کردهام، نازبالش است. قصد ایرانیان از آوردن این کلمه این است که درویشان و ریاضتکشان را اگر بالشی میسر شود که سر بر آن نهند دل خوش میدارند و هرگز در بند عمارات مجلل و برزگ و تجملات نمیباشند.»
- قمی، عباس. ۱۳۳۱. منتهیالآمال. ج 2، تهران: موسوی، ص ۹۱-۹۲.
- همایی، جلالالدین. ۱۳۸۴. تاریخ اصفهان (مجلد ابنیه و عمارات و آثار باستانی). تهران: هما، ص ۱۹۶.
- یغمایی، اقبال. ۱۳۷۲-۱۳۷۵. سفرنامۀ شاردن، ج ۴، تهران: توس، ص ۱۵۰۰-۱۵۶۴.
- نفیسی، علیاکبر. ۱۳۵۵. فرهنگ نفیسی (ناظمالاطبا). تهران: مروی، ج۲، ص ۹۵۰.
- تحویلدار اصفهانی، میرزا حسینخان. ۱۳۴۲. جغرافیای اصفهان (جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر)، بهکوشش منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، ص ۳۶.
تکیۀ خاتونآبادی در اصفهان
![]() |
منظره تخت فولاد اصفهان در زما ن قاجار . گنبد تکیه خاتون آبادی در سمت چپ تصویر دیده می شود |
یاسمین نعمتاللهی
در میان انبوهی از مناطق توریستی و پربازدید اصفهان شاید کمتر کسی به یک گورستان توجه کند یا به هنگام سفر به اصفهان در کنار بازدید از میدان نقشجهان، چهلستون یا مناطق شناختهشدۀ دیگر، چنین مکانی را برای دیدن انتخاب کند. اما دیدن گورستان تختفولاد اصفهان خالی از لطف نیست. تختفولاد یکی از مهمترین و باارزشترین گورستانهای ایران است و علاوهبر اشخاص و افراد مهمی که در آن دفن شدهاند، از لحاظ معماری نیز قابلِتوجه است. در جایجای این مکان آثاری از دورههای مختلف اسلامی از قرن چهارم هجری تا دوران پهلوی بهجای مانده است. در سالهای گذشته نیز، شهرداری اصفهان اقدامات زیادی برای حفظ و مرمت این گورستان و معرفی آن انجام داده است.
این گورستان با مساحت تقریبی هفتادوپنج هکتار در حاشیۀ جنوبی رودخانۀ زایندهرود واقع است. «لسانالارض»، «بابا رکنالدین» و «تختِفولاد»، نامهایی است که بر آن نهادهاند. برای وجه تسمیۀ آن، دلایل متعددی ذکر شده که برخی از آنها تنها براساس گفتهها و داستانهای عامیانه است. بهعنوانِ مثال گفته شده هنگامی كه حضرت امام حسن مجتبی (ع) در مسير فتح گرگان يا برای جهاد به طرف قزوين از اصفهان عبور ميكرده، در اين زمين نماز خواندهاند و اين زمين با ايشان تكلم كرده است و بههمیندلیل به آن «لسانالارض» میگفتند. یا به دلیل وجود مقبرۀ بابا رکنالدین که از عارفان سدۀ هشتم هجری بوده، این منطقه را «بابا رکنالدین» میگفتند. نام «تختفولاد» یا «تختپولاد» را از دوران صفویه به بعد به این مکان دادهاند. روایتی که در زمان شاردن معروف بوده آن است که « این ناحیه از آن این نام یافته که سردار بزرگی که به سبب دلیریها و پیروزیهایش پولاد بازو لقب داشته در آن سکونت داشته است».
از قرن چهارم هجری به بعد شواهدی بر تاریخ تختِفولاد وجود دارد، در قرن پنجم تا نهم نیز این گورستان مورد استفاده بوده، اما اوج شهرت و اعتبار تختِ فولاد در دوران صفوی بوده است؛ بهطوریکه در زمان شاه سلیمان صفوی این گورستان به بیشترین وسعت خود رسیده و حدود چهارصد تکیه و خانقاه داشته است. براساس نوشتههای شاردن، در این مکان علاوه بر تکیه و خانقاه و بقعه، کاروانسرا و مسجد و کاربریهای دیگری نیز وجود داشته است.
در قسمت شمالِغربی گورستان تختِفولاد، تکیهای به نام «تکیۀ خاتونآبادی» وجود دارد. این تکیه از دو حیاط مرکزی تشکیل شده که با راهرویی به یکدیگر متصل شدهاند. تکیۀ خاتونآبادی به نام میرمحمد اسماعیل، درگذشتۀ سال ۱۱۱۶ ه.ق، است. زمان ساخت تکیه را در کتب مختلف در دورۀ شاه سلطانحسین صفوی دانستهاند؛ اما استاد همایی ساخت آن را در دورۀ شاه سلیمان صفوی و در زمان حیات میرمحمد اسماعیل دانسته است. پلان قسمت اول این تکیه به صورت مربع مستطیل است که فضای گنبدداری در قسمت غربی آن قرار دارد و در اطراف حیاط حجرههایی ساخته شده که این حجرهها از آجرهای مشبک با نقوش مربع است و در قسمت جنوبی نیز شبستانی با محرابی گچی درون آن قرار دارد.
کاربری اولیۀ این بنا مدرسه بوده چنانکه در منتهیالآمال نیز به آن اشاره شده است. در این کتاب دربارۀ میرمحمد اسماعیل و این بنا اینگونه نوشته که میرمحمد اسماعیل در علم فقه و حدیث و تفسیر و... ماهر بوده و در جامع جدید عباسی در اصفهان مدرّس بوده است. وی «در سن هفتاد سالگی عزلت از خلق اختیار کرده در مدرسۀ تختِفولاد که از بنای خود ایشان است سکنی نموده» و در ادامه مینویسد که پس از فوت او «شاه سلطانحسین حجره را بزرگ کرده و قبهای برای او ساخت که الان در تختِفولاد موجود است». پس از فوت ایشان بنای گنبددار در دورههایی محل اسکان مریدان و زائران ایشان بوده است، ولی در حال حاضر قسمت همکف آن مدفن چند تن از علما و مشایخ است و قسمت بالای آن غیرقابلِبازدید است. این فضا در نقاشی اوژن فلاندن که در زمان محمدشاه قاجار به ایران آمده نیز بهتصویر درآمده است.
ورود به حیاط دوم از طریق راهرویی که در انتهای ضلع جنوبی قرار دارد، میسر است. بانی این قسمت، مرحوم میرپنج از بزرگان منطقۀ جرقویه در شرق اصفهان بوده و در زمان مظفرالدین شاه ساخته شده است. قسمت اصلی این حیاط در ضلع شمالی آن قرار دارد که شامل یک فضای نیمطبقۀ سردابمانند و یک فضای مستطیلشکل بر روی آن است. فضای سردابمانند محل دفن عدهای از سادات پاقلعۀ اصفهان است و در آن از طاق و چشمه با قوسهای بیضوی با خیز کم استفاده شده است. در بالای سرداب، فضایی مستطیلشکل قرار دارد که بهصورت سهدری دو طرفه است و در وجه جنوبی یک ایوان نیز دارد. گفته میشود که در گذشتهای نه چندان دور از این ایوان، گنبد مسجد جامع عباسی و شیخ لطفالله و عالیقاپو بهراحتی دیده میشده است. این قسمت از بنا هنوز در بعضی مناسبتهای مذهبی مورد استفاده قرار میگیرد. ⬇️
![]() |
درب ورودی و نمای شمالی تکیه خاتون آبادی |
⬆️ در پایان اشارهای کوتاه میکنم به واژۀ «تکیه» که بر این مکان نهاده شده است. شاید اولین مکانی که با شنیدن واژۀ «تکیه» به یادمان آید، همان «تکیۀ دولت» باشد که مکانی برای انجام مراسم مذهبی و تعزیه بوده است. در لغتنامههای معین و دهخدا هم در ذیل واژۀ «تکیه»، مکانی برای عزاداری و تعزیهخوانی آمده است. اما تکایای موجود در تختفولاد هیچکدام چنین کاربریای نداشتند. شاید نزدیکترین معنی در لغتنامۀ ناظمالاطبا آمده باشد که واژۀ تکیه را اینگونه توصیف کرده است: «خانقاه و منزل دراویش و فقرا و جایی که در آن به دراویش طعام دهند و حسینیهای که در آن روضه خوانند». و باتوجه به توصیفی که از این مکان در کتاب جغرافیای اصفهان آورده شده، شاید دلیل نامگذاری آن با واژۀ تکیه بههمیندلیل باشد. در این کتاب آورده شده که: «در شهر عباد و زهاد و مرتاضین در قید حیات بسیارند که اصطلاح دارند شبهای جمعه در حجرات هر تکیه از قبرستان تختِفولاد و غیره تا به صبح مشغول ریاضت و عبادت میشوند و از قدیم الی کنون این رسم برقرار بوده و هست.»
جالب است که شاردن نیز در سفرنامۀ خود به کاربرد این لغت اشاره میکند و آن را به دیر یا صومعۀ اروپاییان شبیه میداند. وی میگوید: «تکیهها و خانقاههای مسلمانان غالباً دیوارهایشان مشبک است. چنین جایگاهها برای ریاضتکشیدن و تجرد و عزلتگزینی از دیرهای ما اروپاییان که دیوارهایش مانند باروی قلاع جنگی بلند است، بسی مناسبتر میباشد. ایرانیان دِیر را تکیۀ درویشان مینامند» همچنین در ادامه میگوید: « معنی درست کلمۀ تکیه که من آسایشگاه ترجمه کردهام، نازبالش است. قصد ایرانیان از آوردن این کلمه این است که درویشان و ریاضتکشان را اگر بالشی میسر شود که سر بر آن نهند دل خوش میدارند و هرگز در بند عمارات مجلل و برزگ و تجملات نمیباشند.»
- قمی، عباس. ۱۳۳۱. منتهیالآمال. ج 2، تهران: موسوی، ص ۹۱-۹۲.
- همایی، جلالالدین. ۱۳۸۴. تاریخ اصفهان (مجلد ابنیه و عمارات و آثار باستانی). تهران: هما، ص ۱۹۶.
- یغمایی، اقبال. ۱۳۷۲-۱۳۷۵. سفرنامۀ شاردن، ج ۴، تهران: توس، ص ۱۵۰۰-۱۵۶۴.
- نفیسی، علیاکبر. ۱۳۵۵. فرهنگ نفیسی (ناظمالاطبا). تهران: مروی، ج۲، ص ۹۵۰.
- تحویلدار اصفهانی، میرزا حسینخان. ۱۳۴۲. جغرافیای اصفهان (جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر)، بهکوشش منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، ص ۳۶.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر