۱۳۹۶ مهر ۱۹, چهارشنبه

کاربری های بی بنا و بناهای بی کاربری : یاسمین نعمت اللهی : آپادانا مهر 1396

باز نشر از فروردین 1396 در آپادانا ، یک گفتگوی ساده 


کاربری‌های بی‌بنا و بناهای بی‌کاربری

یاسمین نعمت‌اللهی

این روزها تقریباً زمانی نیست که در کانال‌های تلگرامی برای جلوگیری از تخریب یک بنای تاریخی کمپینی تشکیل نشود و اخبار لحظه ‌به ‌لحظۀ آن به گوش همه نرسد.
 در ابتدا عکسی از مجوز تخریب بنا را به اشتراک می‌گذارند و پس از آن عکس بولدوزری که در کنار بنا ایستاده و نمی‌داند تخریب کند یا نکند. سپس از تک‌ تک افراد گروه‌ها و کانال‌ها خواسته می‌شود که اگر هنوز خون آریایی در رگ‌هایشان جاری‌ هست، هرکاری که می‌توانند بکنند تا بنای مورد نظر تخریب نشود.
پس از جدال‌های پیاپی، یا تلاش‌های مجازی ثمربخش است و بولدوزر از کنار بنا می‌گذرد و بنا جانِ سالم به در می‌برد، یا تلاش‌ها نتیجه‌ای ندارد و عکس تخریب ‌شدۀ بنا در همه جا منتشر می‌شود که «بازهم قسمتی از تاریخ زیر خاک مدفون شد».

اما بناهایی که از این تخریب‌ها جانِ سالم به در برده‌اند به همان حالت باقی می‌مانند و همه می‌روند سراغ بنای دیگری که قرار است تخریب شود. کسی به‌ دنبال سرنوشت بنای تخریب‌ نشده نمی‌رود. کسی این سوال را نمی‌پرسد که آیا به صرف تخریب ‌نشدن یک بنا، آن بنا زنده می‌شود؟ آیا تخریب یک بنای تاریخی تنها با بولدوزر انجام می‌شود؟ و با توجه به نوع مرمت برخی بناها یا بعضی کاربری‌هایی که به آن‌ها داده می‌شود، آیا بنا ترجیح نمی‌دهد با خاک یکسان شود؟!

شاید بتوان خانۀ انیس‌الدوله، سوگلی ناصرالدین‌شاه، را یکی از همان بناهایی دانست که ترجیح می‌داد با بولدوزر خراب شود. ناصرالدین‌شاه دستور داد تا خانه‌ای مجلل و زیبا برای سوگلی حرم‌ سرایش بسازند و انیس‌الدوله تا زمان مرگش در این خانه زندگی کرد. شاید باور آن سخت باشد ولی عنوان تابلویی که امروزه بر سر‌در این خانه نصب شده، چنین است: «اتحادیۀ تهیه و توزیع گوشت گوسفندی تهران».

خانه‌ای که برای سوگلی شاه یک مملکت ساخته بودند، با گچبری‌های پرکار مرسوم در عهد قاجار و سرستون‌های زیبا، و آن را در میان باغی قرار داده بودند تا از هر لحاظ موجب راحتی و آسایش سوگلی شاه باشد، نزدیک به چهل سال است تبدیل شده به بنایی که جای جایش را سوراخ کرده تا سیم‌های تلفن، کامپیوتر، پرینتر و... را از آن رد کنند. ایوان زیبایش را نیز با دو عدد کولر که بی‌رحمانه پنجره را سوراخ کرده، نازیبا نموده‌اند. در خانۀ سوگلی شاه امروزه تنها حرف گوشت است و خون و گوسفند.

البته در تعداد زیادی از موارد، بناهای قدیمی و سنتی به مرکز یا اداره یا شرکت تبدیل شده‌ که بسیار هم با بنا هماهنگ شده‌اند. برای مثال می‌توان از پژوهشگاه فرهنگ و هنر و معماری جهاد دانشگاهی در خیابان انقلاب یا خانۀ سینما در خیابان وصال شیرازی نام برد.

 در مورد خانۀ انیس‌الدوله هم اگر قرار بر تغییر کاربری آن به یک اداره یا شرکت بود، بهتر آن بود که اداره یا شرکت، مربوط به امور فرهنگی و هنری یا اموری مرتبط ‌‌تر و هماهنگ‌تر با یک بنای سنتی باشد. اتحادیۀ تهیه و توزیع گوشت گوسفندی با هیچ معیاری با یک بنای صد وچند سالۀ قاجاری تطابق ندارد.

شاید اولین کاربری‌ای که برای یک بنای سنتی پس از مرمت به ذهن می‌آید، موزه باشد.
بسیاری از بناهای قدیمی در شهرهای مختلف ایران و نیز در نقاط مختلف دنیا پس از مرمت به موزه تبدیل شده‌اند و نمونه‌های خوبی هم در میان آ‌ن‌ها دیده می‌شود. موضوع این موزه‌ها معمولاً هنری یا فرهنگی است. از نمونه‌های قابلِ ‌قبول آن می‌توان موزه‌های مردم‌شناسی در هر شهر را نام برد که اکثراً در یکی از بناهای تاریخی آن شهر قرار دارند.

اما موضوع برخی موزه‌ها با توجه به بنایی که برای آن‌ها انتخاب شده، با عقل جور در نمی‌آید. در شهر اصفهان، در پرمخاطب ‌ترین و توریست‌ پذیرترین نقطۀ شهر، در نزدیکی میدان نقشِ‌جهان و در مجاورت کاخ چهل‌ستون، یکی از معدود بناهای دوران تیموری این شهر، سالم و پابرجا مانده است. هنگامی که از میدان نقشِ‌جهان در بافت تاریخی شهر به ‌سمت تالار تیموری می‌روید، شاید انتظار دیدن هر چه را داشته باشید به غیر از دایناسور! 

صحن عمارت تیموری


تالار تیموری به‌ دلیل نامعلومی تبدیل به موزۀ تاریخ طبیعی و حیاتِ‌وحش شده و به ‌تبع همین تغییر کاربری، حیاط تالار که از بیرون نیز نمایان است، پر شده از مجسمه‌های دایناسور و کرگدن و دیگر جانوران. مجسمه‌های دایناسورها همه جا دیده می‌شود: در فضای بیرون، در ایوان ورودی بنا و حتی در حوض آبی که براساس مطالب ذکرشده در منابع، از یادگارها و الحاقات دوران صفوی است.

هنگامی که درون ایوان ایستاده و قصد ورود به بنا را دارید، نمی‌دانید به پنجره‌های مشبک درون ایوان نگاه کنید یا به دندان‌های تیز دایناسوری که درون ایوان ایستاده. داخل بنا نیز به چند سالن بی‌مُهرگان، مهره ‌داران، گیاه‌شناسی، زمین‌شناسی و... تقسیم شده و همین داستان ادامه دارد که به جای لذت بردن از تزئینات معماری، باید از حیوانات تاکسیدرمی شده یا آن‌ها که درون الکل و مواد نگه ‌دارنده هستند، لذت ببرید.

جالب آن است که هدف تأسیس موزه این‌گونه بیان شده: «هدف اساسی از تأسیس موزۀ تاریخ طبیعی اصفهان ضمن بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومی جامعه دربارۀ عالم حیات و عظمت جهان آفرینش و قدرتمندی خالق یکتا، حفظ میراث ارزندۀ طبیعی کشور از غارت و تخریب، جبران کمبود وسایل کمک آموزشی، حفظ سلامت جامعه از طریق ایجاد محیطی سالم و تفریحی، فراهم آوردن زمینه‌های تحقیق در علوم طبیعی و کمک به افزایش جاذبه‌های توریستی کشور و شهر اصفهان می‌باشد.»

 تنها پرسشی که باقی می‌ماند آن است که برای رسیدن به این هدف، هیچ بنا یا مکان دیگری در اصفهان نبود که با آغوشی بازتر پذیرای دایناسورها و جانوران دیگر باشد و بهتر بتواند این کمبودها را جبران کند؟

داخل یکی از تالار های عمارت تیموری

مشخص نیست که دلیل این انتخاب‌ها را باید بد‌سلیقگی دانست یا چیزی دیگر. برای بناهایی مانند تالار تیموری که کسی قصد تخریب آن را نداشته و هدف، زنده نگه داشتن بافت مجموعه و بنا بوده، تبدیل آن به موزۀ تاریخ طبیعی قابلِ‌قبول نیست. از این دست بناها کم نیستند، بناهای تاریخی با کاربری‌هایی که هوش از سر هوشیار می‌پرانند. درست است که باید جلوی موج تخریب بناهای قدیمی و با‌ارزش گرفته شود؛ درست است که باید با وضع قوانین، دست تخریب‌گران را از این بناها کوتاه کرد؛ اما این پرسش هم‌چنان باقی است که وقتی جلوی تخریب‌ها را گرفتیم و دست‌ها را کوتاه کردیم، چه اتفاقی می‌افتد؟

 بنا را به حال خود رها می‌کنیم و کاربری‌ای برای آن تعیین می‌کنیم که جایی برایش نیست؟ از جمیع بناهای مرمت شدۀ بی‌کاربری و کاربری‌های بی‌بنا، جورچینی می‌سازیم که می‌تواند صدمرتبه از تخریبش بدتر باشد و بنای تاریخی را به سخره گیرد؟


                                                          یاسمین نعمت اللهی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر