![]() |
مدرسه چهار باغ در زمان محمد شاه قاجار |
شورش طلاب مدرسه چهارباغ ( بخش دوم )
آقای حاج آقا ابراهیم میرعمادی متولد سال 1293 بودند یعنی 6 سال پس از رخداد
فوق به دنیا آمده بودند و آنچه بیان کرده اند در بهترین حالت همه شنیده های ایشان
احتمالا از ناظران و شاهدانی بوده است که خود در متن حوادث آنروز و پیامد های ناشی
از آن بوده اند .
برای آگاهی بیشتر از جزئیات این رخداد یعنی شورش طلاب در روزنامه های دوران
مشروطه اصفهان جستجو کردم و در دو روزنامه چاپ اصفهان شرح این اتفاقات را یافتم .
اکنون شرحی را که یکی از این روزنامه ها
در این مورد نگاشته است را برای استفاده خوانندگان محترم در سطور زیر
میاورم . برای آشنائی با نحوه تفکر سیاسی و مسائلی که شهر مداران آنروز دست به
گریبانش بوده اند ، همه متن مربوط به این رویداد را نقل کرده ام .
به
مديريت ميرزا علي آقاي خراساني
در صفحه
6 تحت عنوان ( اخبار شهري ) چنين نوشته است :
باز مستبدين
را عنواني تازه به دست افتاده و تجديد مطلع كرده اند . نميدانم چه بايد كرد كه اين
مستبدين بي شرف دست از استبداد بردارند و اين ملت ضعيف را به حال خود گذارند . تا
اين ملت فلك زده مي خواهد فكري براي بد بختي و روز سياه خود نمايد مي بينيم از
يكطرف اين بي انصاف ها اسبابي فراهم آورده و اين ملت بيچاره را به خودشان مشغول
مينمايند تا لا اقل سرگرم باشند و از ترتيب اصلاح باز مانند تا آن بي مروت ها بر
خر استبداد خود سوار شوند و هرچه مي خواهند ركاب بكشند . ما اگر بخواهيم تمام
مولاثل ؟ را در اين مطلب بيان كنيم نتوانيم . خدا شاهد است و كفي بالله شهيدا ٌ كه
قلم ما را شرم آيد هر روز برداريم بنگاريم كه فلان مستبد چنان كرد يا فلان جاهل
چنين نمود . آيا مي شود زماني كه بنويسيم فلان شخص در راه اصلاح وطن از جان گذشت
يا بهمان اعانت خيري را در راه محبت نوع و ملت دوستي فرمود. هر روز بايد بنويسيم
كه فلان چه خرابي ها كرد و بهمان چه تشاجري بين ملت فراهم .
مختصر
واقعه باز اين دو روز بي اندازه جالب نظر مصلحين وطن است و با كمال شرمساري به عرض
ميرسانم در روز يكشنبه 10 شوال ( مطابق 25 آبان 1286 شمسی ) طلاب مدرسه سلطانيه
واقعه در چهار باغ اصفهان به واسطه اينكه يك اصله چناري را كه قابل استاد خانه {
كارگاه } بوده است ، اره كش آورده مشغول مقدمات انداختن بوده اند كه به مصرف تعمير
حجرات مدرسه برسانند . خبر اين مسئله را براي حاجي ميرزا محمد پا قلعه اي و ساير
آقايان پا قلعه مي برند. ايشان اولا ٌ به طلاب اطلاع مي دهند كه بدون اجازه ي
متولي چرا چنين مي كنيد ؟ آقايان طلّاب جواب مي دهند كه ما به اذن حاكم شرع مي
خواهيم درخت را بيندازيم و ساير درخت ها را پايش و اصلاح كنيم . از براي آقايان كه
چنين جوابي ميبرند ، بعضي از آقايان از آنجمله حاجي ميرزا محمد پاقلعه اي با عده
از الواط شهر حركت كرده به طرف مدرسه ميايند كه ممانعت نمايند .
طلّاب
هم مطلع شده درب مدرسه را بسته بر بالاي بام صعود مينمايند و بنا ميكنند سنگ
انداختن كه نگذارند الواط داخل مدرسه شوند . الواط هم بنا ميكنند به انداختن ششلول
و از راه غير معمول وارد مدرسه شده و آقايان طلّاب را به باد كتك مي گيرند . به
اندازه ئيكه هفت نفر از طلّاب به واسطه ي ضرب قدّاره آنغدّران و چوب و شش پر آن
نابكاران مجروح شده و سايرين مضروب واقع شده اند و عده اي هم از راه بام و غيره
فرار كرده اند و يك نفر از اشخاصي كه فرار كرده اند، خود را از بالاي بام
مدرسه به زير انداخته پايش شكسته است و امتداد اين نزاع از يك از ظهر گذشته تا يك
به غروب مانده طول كشيد . تمام اسباب طلّاب را به غارت برده اند . قدري در نهر وسط
مدرسه انداخته اند . لحاف و فروش طلّاب را آتش زده اند . ما اگر بخواهيم شرح
اين منازعه را كمّاً و كيفاً به عرض قرّاء عظام برسانيم خجالت مي كشيم و از عهده
بر نميائيم .
قريب
به غروب همان روز جناب شريعتمدار آقاي آميرزا محمد علي كلباسي كه از منتخبين طلّاب
در انجمن محترم ولايتي هستند ، در چهار باغ به مكاني تشريف مي برده اند ، خبر اين
مطلب را به ايشان مي دهند ، ايشان به مدرسه ميايند و مي فرستند ميرزا محمود خان
حافظ الصحّه را حاضر ميكنند و حافظ الصحّه هم مشغول معالجه و مرحم كاري زخم هاي
طلّاب مي شوند و جناب آقا هم تا ساعت شش از شب در مدرسه به جهت اصلاح حال طلّاب
توّقف مي كنند .
فرداي
امروز حضرت آيت الله و ساير حجج اسلام تماماً در مدرسه جمع شده تا جمعه ي 15 بعد
از ظهر در مدرسه تشريف داشتند و جدّاٌ مجازات اشرار را از ايالت خواستگار شدند .
حكومت
جواب داد كه چون اشرار و الواط پناه به خانه آقايان پاقلعه برده اند و اگر بخواهيم
جبراٌ و قهراً آن ها را خارج كرده و مجازات بدهم ، شايد اسباب نزاع و زد و خورد
بشود ، لذا من متقبّل ميشوم كه سر فرصت و به موقع اشرار و الواط را كلّاً مجازات
كامل بدهم .
روز
پنج شنبه 14 تمام اعضاي انجمن محترم ولايتي به همراهي حضرت ثقه الاسلام به مدرسه
تشريف آورده ، پس از جواب و سوال هاي زياد و اظهار كردن طلّاب كه ما بعد از اين
واقعه مامون نيستيم كه در مدرسه بمانيم و تامين مي خواهيم .
قرار
براين شد اوّلاً قيمت اموال منهوبه ي طلّاب را حكومت بدهد و از مرتكبين بگيرد .
ثانياً
به واسطه ي تامين طلاب حاجي ميرزا محمّد علي مدّرس دخالت در مدرسه نكنند و جنابان
شريعت مداران آقاي حاجي ميرزا ابوالقاسم زنجاني و آقاي آخوند ملّا عبدالكريم جزي
عجالتاً مداخله در ترتيب مدرسه فرمايند تا از طرف آقاي حاجي ميرزا عبدالحسين متولي
كه در نجف اشرف مشّرف هستند ، نايب التوليه معيّن شود .
ثالثاً
الواط و اشرار را به هر نحو كه اصلح است مجازات داده شود.
مطلب
اوّل معيّن شد به اين ترتيب كه حكومت سيصد تومان قيمت اموال منهوبه را عجالتاٌ از
خود دادند ، تا بعد از مرتكبين گرفته شود و دويست تومان هم آقايان حجج قرار گذارده
از جيب فتوّت خودشان بدهند ، كه رويهم پانصد تومان مي شود .
مطلب
ثاني را هم به همان نحو كه قرار گذارده بودند ، حاجي ميرزا محمّد علي مدّرس را
خلع و آقاي حاجي ميرزا ابوالقاسم و آقاي آخوند ملّا عبدالكريم جزي را عجا لتا ٌ
نصب نمودند ،
و در همان
مجلس آقاي ميرزا ابوتراب نائيني كه از طلّاب غيور وطن پرست اصفهانند ، نطق مفصّل
فصيحي فرمودند كه ما بايد جدّاً از مجلس دارالشوراي كبري تعميل مواد قانون مشروطه
را بخواهيم كه زحمتي را كه كشيده اند و ترتيب قانون اساسي داده اند ، چرا
از قوّه ي اجرا تعميل اين مواد را خواستگار نمي شوند ؟ و جهت تعلل
چيست ؟
ما كه هنوز
اجراي قانون مشروطه را در اين مملكت نديده ايم . در كدام مملكت وحشي است كه اين
نوع وقايع ناگوار واقع شود كه هركدام مراتب جهالت و سفاهت ما ملت بي حس را دليل
مبرهني است و احترام اهل علم از ميان برود و هيچ مجازات داده نشود .
ما طرفدار هيچ
كدام چه آقايان طلّاب ، چه آقايان پاقلعه نيستيم و اصلاح حال تمام شعب و طوايف اين
مملكت را كنفس واحده طالبيم .
سبك ما هميشه
بر اين بوده ، تمام طوايف و قبايل متوطّنين اين خاك پاك در نظر قانون شرع بايد يكي
باشند و هيچكدام حقّ ظلم كردن به ديگري را ندارند و نبايد در صدد اذيت و آزار كسي
بر آيند و اگر برآمدند بايد سخت مجازات داد تا ديگران عبرت گيرند .
ما اگر قسم
بود داديم ، اگر عجز و لابه بود نموديم كه بيائيد اين جنگ هاي خانگي را كنار
گذارده ، در طريق اصلاح اين مملكت خراب برادر وار دست اتحاد و اتفاق به هم داده و
هيچ چيز را مانع و حاجب ندانيم تا به مقصود نائل شويم .
فعلاٌ هم به
بانگ بلند عالم گير فرياد مي زنيم : اي آقايان عظام ، و اي هم وطنان گرام همت كنيد
، غيرت به خرج دهيد و متفقاٌ از قوه مجريه جدّاٌ مجازات مخالفين قانون عدالت را
بخواهيد . زيرا كه تا مجازات در كار نباشد هر روز بايد منتظر اين نوع وقايع ناگوار
باشيم و مستبدين هم پي وقت مي گردند و دامن زن آتش نفاق هستند و هر روز اين ملت
بيچاره را دچار مشكلات مي نمايند .
و مجدداٌ عرض
مي نمائيم تا مجازات در كار نباشد ، همين آش است و همين كاسه .
ميرزا علي آقاي خراساني
آپادانا : مشاهده میشود که روزنامه نگار مشروطه خواه ، که می توانست حادثه
پیش آمده را منصفانه بررسی و سعی در آسیب شناسی و شناخت نقص هایی که باعث ایجاد
این حادثه تلخ شده است ، نماید به یک سری کلی گوئی و منتسب کردن آن به مستبدین
مجهول الهویه کرده است .
نویسنده اولا با بیان
اینکه چوب درخت ها ی بریده شده برای تعمیرات و نه برای سوخت زمستانی ( بر مبنای
گفتار حاج آقا ابراهیم ) می خواسته به کار رود، عمل زشت و بی قانونی طلاب را می
خواهد توجیه کند. در ضمن نمیگوید که این سازمان آموزشی دارای مدیریت است و مسایل
داخلی این سازمان به حاکم شرع ارتباطی ندارد تا بتواند اجازه بریدن چنار را به
طلاب بدهد .
نویسنده ، طلاب را هم
مورد سوال قرار نمی دهد که معنای مشروطیت ، هرج و مرج و بی قانونی نیست .
و نیز علیرغم اینکه
ادعا میکند طرفدار هیچ یک از طرفین ماجرا نیست . در نوع نوشتار از اشخاص عالم و
دانشمند پاقلعه بدون ذکر عناوین و احترامات لازمه نام می برد ، حال آنکه اسم آخوند
های طرف مقابل را با کلّی القاب نظیر جناب و آقا و شریعتمدار همراه میکند .
نکته دیگر اینکه رویهم
رفته این واقعه که به نظر میرسد با زمینه چینی آخوند های قدرتمند اصفهان برای دست
اندازی بر مدیریت مدرسه چهار باغ ، صورت پذیرفته به ضرر وجهه کلی آقایان پاقلعه
تمام شده است . در آن موقع قبل از بازگشت آقای سید العراقین به اصفهان ، بزرگان
فامیل حضوری فعال و شرکتی در نهاد های تازه بنیاد پس از مشروطیت اصفهان ، نظیر
انجمن ولایتی نداشتند .
اگرچه تنبیه بدنی طلاب
جسور و بی ادب موجت رضایت خاطر است ولی باید قبول کرد که به نحو مدبرانه و سیاست
مدارانه ای نیز میشد قضایا را حل کرد که
وجهه پاقلعه خراب نشود و تنبیه نیز می توانست به صورت عاقلانه تر و موثرتری صورت
پذیرد هرچند یک چنار هم در این میان فدا گردد.
بخشی از صحن مدرسه چهار باغ و چنار ها |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر