گفتار زیر را از روی یک
فایل صوتی عینا نوشتم . فقط افعال را به صورت نوشتاری در آوردم .
******
گفتگوی دکتر علیرضا
نعمت اللهی با مرحوم حاج آقا ابراهیم میرعمادی در باره :
ماجرای شورش طلاب مدرسه چهار باغ
( قسمت اول )
دکتر علیرضا : بسم الله الرحمن الرحیم .
پنج شنبه سوم آذر ماه 1379 .
در محضر آقای حاج آقا ابراهیم هستم و از ایشان تقاضا میکنم که در مورد جریان
مدرسه چهار باغ اطلاعاتی که خدمتشان هست عنایت بفرمایند . یا علی .
حاج آقا ابراهیم : بسم الله الرحمن الرحیم .
مقدمتاً باید عرض کنم که در سال 1310 ، البته سال هائی که عرض می کنم تمام قمری هجری است . هنوز رسم سال شمسی نبود .
در 1310 مرحوم حاج میرزا مهدی پدر مرحوم سید العراقین از دنیا رفتند و برادر
ایشان مرحوم حاج آقا میرزا سید محمد علی مدرس امور مدرسه چهار باغ و موقوفات صدر و
آنچه به دست اخویشان بوده است در کف با کفایت ایشان قرار میگیرد .
و مرحوم حاج میرزا عبدالحسین که بعدا ً معروف به سید العراقین شدند ایشان هم
درسال 1316 مشرف می شوند به نجف برای ادامه تحصیلات .
و این قضیه ( یعنی شورش طلاب ) در
1326 قمری واقع شد .
اولا ً مرحوم آقای حاج میرزا محمد علی برای امر اداره موقوفات صدر تشریف برده
بودند به جرقویه . در اصفهان نبودند . شاید اگر بودند مانع می شدند .
و از طرف ایشان مرحوم حاج میرزا محمد پدر مرحوم حاج میر سید عبدالله جد آقای
سجادیان امور مدرسه را اداره می کردند .
طلاب با هم یک ( تبانی ) ؟ داشتند و مدعی بودند که آقایان آن اندازه حق طلاب
را نمی پردازند .
لذا رغما ً به آقایان ، یک اره دوسری را میاورند و شبانه یکی از چنار های
مدرسه را که اگر حالا بود البته باستان شناسی و اداره میراث مداخله می کرد را
شبانه با اره بریدند و تقسیم کردند . چون زمستان بوده است و هوا سرد بوده است و
احتیاجی به هیزم بوده است .
وقتی آقای حاج میرزا محمد فردا ملتفت می شوند ، اظهار میکنند که درست نیست این
کار ، مداخله در وقف و موقوفه است .
آن ها { یعنی طلاب } هم یک حرف هائی جواب میدهند .
و ایشان تشریف میاورند به پاقلعه و این جا مطرح می کنند نزد آقایان فامیل که
طلاب بی احترامی کردند و بی حرمتی کردند .
البته آقایان آنوقت فامیل مرحوم آقا میرزا عباس نعمت اللهی ، مرحوم آقا میرزا
ابوالحسن نعمت اللهی ؟ و سایر آقایان . این ها بهشان برخورد میکند و در مقام
انتقام بر میایند . و دستور میدهند یک عده ای اهل پاقلعه که موافق بوده اند این ها
جمع می شوند و روزی را تعیین می کنند برای تنبیه طلاب .
و از اصفهان ازراه غیر معروف که راه کوچه بکتاش و اطراف . از این راه ها
میروند به مدرسه چهار باغ .
طلاب هم ملتفت می شوند و در نقره را می بندند
و البته وقتی در نقره را بستی رفتن داخل مدرسه مشکل می شود .
آقایان ( مقصود اینجا داش مشدی ها و بزن بهادر های یاور آقایان پاقلعه است )
میرسند و راهی به رفتن توی مدرسه نداشتند و یک راهی که سابقا ً برای آب کشی مقابل هتل
شاه عباس فعلی یک راهی بوده است که این حیوان را می بردند ، گاو را می بردند و به
{ چرخ } چاه می بستند و آب می کشیدند برای کُرها و برای حوض ها .
این ها از این راه مجبور می شوند در را می شکنند و از این راه وارد مدرسه می
شوند . دیگر طلاب راهی نداشتند و خوب به اصطلاح دائی ها و پهلوان های پاقلعه و این
ها اذیت هائی به طلاب می کنند . زخمی پیدا می کنند چند تا و برمیگردند.
این ها انتقام از این عمل طلاب میدانند . و بر میگردند و میایند .
و البته منزل مرحوم آقای میرزا عبدالجواد که پسر بزرگ مرحوم حاج میرزا محمد
علی بودند . باغی داشتند . اینجا توی باغ بساط سوری راه می اندازند . از این
آقایان ( دائی ها و پهلوان ها و بزن بهادر ها ) پذیرائی می کنند .
از آن طرف طلاب هم مدد خواهی از علما می کنند . که آنوقت مرحوم آقا میر محمد
تقی محله نوئی مدرس . ایشان جزو علما و حتی مرحوم حاج میر محمد صادق یزد آبادی و
مرحوم آقا مدرس اسفه ای که آنوقت در مدرسه جده بزرگ جزو مدرسین معروف بوده اند .
این ها جمع می شوند در مدرسه چهار باغ و البته به مرهم گذاری جراحات طلاب و این امر کم کم موقعیتی
پیدا می کند .
آقایان { یعنی پا قلعه ای ها } هم متعرض به اینکه متولیند و باید حفظ مراتب
موقوفه را بکنند .
طلاب هم با آن حرف ها و تقریبا ً یک حکمی بر علیه پاقلعه صادر می شود : که این
ها حریم دین و علم و حوزه علم را شکستند و باید تنبیه شوند .
بعدا ٌ مرحوم آقای حاج میرزا محمد علی از جرقویه میایند و اصلا ً به این کار
معترض بودند که چرا اصلا ٌ چنین اتفاقی افتاده است ؟ چرا چنین شده است .
و آقایان { منظور در اینجا علمای اصفهان غیر از پاقلعه ای هاست } هم به اصطلاح
عنوان تحریم بر اهل پاقلعه و این انجام تا سال 1327 که مرحوم سید العراقین ، حاج
میرزا عبدالحسین ، با گرفتن لقب سید العراقین از مرحوم آخوند خراسانی استادش به
اتفاق مرحوم آقا میر سید محمد نجف آبادی با هم از نجف تشریف میاورند ، در امور
مدرسه چهار باغ مداخلاتی و رفع این نگرانی می شود .
ولی اصل قضایا ازین قرار شروع شده است . از اول از طرف طلاب بی حرمتی و بعد هم
به عنوان انتقام از آقایان طلاب این اتفاق واقع می شود .
دکتر علیرضا یاد آور
می شوند : یک دسته هائی هم توی شهر راه انداخته بودند که " امان
از ظلم کوفی – امان از جور صوفی "
حاج آقا ابراهیم : خوب حالا چون مرحوم آقا
میرزا عباس و آقایان یک قسمتی جزو عرض کنم فرقه نعمت اللهیه و مودب به آداب فرقه
نعمت اللهیه بودند . البته علما هم که خوب همیشه با اهل عرض کنم که طریقت ، یک
اختلافی بین علمای شریعتی و طریقتی هست . این هم قضیه را اهمیتش را بیشتر داشت .
چون این عمل از طرف آقایان { پیرو طریقت } اتفاق افتاد . آنوقت یک حرف ها و یک
نقل هائی بعله یک عده { گفتند } صوفی و چه و چه . این ها دیگر از ناحیه طلاب و
بعضی هواخواهان این حرف ها زده شد . اما خوب به جائی منتهی نشد و حکومت وقت هم نیر
الملک بوده است و آن هم عرضه ای که تصرفی توی این کار بکند ، نداشته است . این
اتفاق واقع می شود در 1326 قمری .
دکتر علیرضا : خیلی متشکرم .
( با تشکر از آقای دکتر نعمت اللهی که همت نموده
این مصاحبه را ترتیب داده و فایل صوتی حاوی این گفتگو را نیز به اینجانب مرحمت کردند )
![]() |
آقای حاج میرزا محمد علی مدرس و اطرافیان |
![]() | |
آقای میرزا عبدالجواد درسمت راست دیده میشوند |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر