۱۳۹۶ مهر ۶, پنجشنبه

نامه های دکتر نعمت اللهی ( بخش اول ) : آپادانا مهر 1396

نامه های از پاریس به پا قلعه ( بخش یک )



نامه اول ، حضور پدر 

( چهار شنبه 9 جمادی الاول = 2 آبان 1307 ) 
خداوند گارا  تصدق حضور مبارکت گردم   پس از ادای مراسم عبودیت و جان نثاری ، سلامتی ذات مقدس عالی را از خدای متعال خواهان و امیدوارم که مولای درویشان سایه بلند پایه مبارک ‌‌بر سرم مستدام بدارد . 
 باری لابد عریضه که از مسکو عرضه داشته بودم رسیده . در مسکو چند ساعت بیشتر توقف نکردیم . فقط شامی به میهمانی سفیر کبیر دولت علیه ایران آقای مشاور الممالک خورده حرکت کردیم . فردا صبح رسیدیم به سرحد لهستان ( جوهر خوردگی دارد ).  در لهستان از طرف مامورین دولت لهستان خیلی
 اظهار مهربانی شد . شب آنروز را هم در ورشو شام میهمان وزیر مختار دولت علیه ایران بودیم . پس فردا صبح رسیدیم به سرحد آلمان و برلن ، شب به سرحد بلژیک . دیروز که صبح سه شنبه 8 ج 1 بود ساعت 8 صبح رسیدیم به پاریس.  فعلا این دو روز میهمان دولت فرانسه هستیم . تا حال در تمام طی را ه خیلی خوش بودیم . هنوز تکلیف مدرسه و محلی که در فرانسه باید باشیم از طرف سفارت دولت علیه ایران هنوز معلوم نشده است . پس از مرتب شدن ترتیبات ، عریضه عرض خواهم کرد .
 حضور حضرت  علیه آغای والده عرض سلام میرسانم  .
عطیه خانم، آغا سکینه ، آقا محسن را سلام میرسانم .
بتول خانم را دیده بوسی می نمایم  . انشاء الله به کلی حا لش خوب شده .

امضا ء : نعمت اللهی

چون تکلیف هنوز معلوم نشده آدرس نمیتوانم بدهم تا بعد 

 توضیحات :
عطیه خانم ، آغا سکینه ، آقا محسن و بتول خانم : خواهران و برادر دکتر نعمت اللهی بوده اند .
عطیه خانم  در آنموقع 23 ساله بودند و به همسری عمو زاده شان جناب آقا مرتضی نعمت اللهی در آمده بودند .
آغا سکینه ، 20 ساله بودند و با خانواده پدری زندگی میکردند . آقا محسن 15 سال داشتند و به دبیرستان میرفتند و کوچکترین خواهرشان بتول ، 6 ساله بود.

نامه دوم  ، حضور پدر  

یکشنبه 13 ج 1
1347 
 ( 6  آبان 1307 )    
خداوند گارا  تصدق حضور مبارکت گردم   پس از ادای مراسم عبودیت و جان نثاری سلامتی ذات مقدس عالی را از خدا وند   متعال خواهانم . از حالاتم خواسته باشید بحمد الله در زیر سایه حضرت شاه اولیا ء سلامتی حاصل و به دعا گوئی آن ذات مقدس مشغول . فعلا دو روز است که در خود پاریس در یک خانواده منزلی برای من گرفته اند.  وضعیات منزل خیلی راحت ولی هنوز ترتیبی برای پول دستی و غیره نداده اند . فردا هم که دوشنبه باشد بناست لباس برای ما تهیه کنند – 
از این عده محصلین اعزامی همه می خواستند در خود پاریس بمانند ولی فقط چند نفر را از روی نمرات مسابقه در پاریس نگاه داشتند و بقیه را به شهر های مختلف فرانسه فرستادند –
بقیه  وضعیات را بعد عرضه خواهم داشت . 
حضور حضرت  علیه آغای والده عرض سلام میرسانم  .
عطیه خانم، آغا سکینه ، آقا محسن را سلام میرسانم .
بتول خانم را دیده بوسی می نمایم  . اهالی اینطرف و آنطرف و اخوان را تماما عرض سلام میرسانم . اگر تعلیقه ای خواستید مرقوم فرما ئید  به آدرسی که در صفحه پشت نوشته ام بفرستید

امضا : نعمت اللهی

به آدرس ذ یل کاغذ بفرستید 
M. E. Nematollahi
Chey Mr. Olivier
28 rue Nollet 
Paris  XVII

France

نامه سوم ، حضور پدر  

5 جمادی الثانی
1347   یا مرتضی علی
 (28  آبان 1307 )    
 خداوند گارا
تصدق حضور مبارکت گردم   همواره از درگاه حضرت احدیت سلامتی ذات مقدس عالی را خواهانم .
از حالاتم خواسته باشید بحمد الله در زیر سایه حضرت شاه اولیا ء و توجهات مخصوص حضرت مستطاب عالی سالم و به دعا گوئی  آن ذات مقدس مشغول – 
وضعیات آن چنانی که تصور میکردیم هنوز نشده ، بدین معنی که هنوز مخارج را دست خودمان نداده اند و میگویند پس از چند ماه دیگر یا منتها 6 ماه که شما به وضعیات پاریس آشنا شدید دست خودتان خواهیم داد . فعلا صرف نظر از منزل و شام و نهارکه چندان بد نیست ، ماهی 200 فرانک که تقریبا 8 تومان میشود پول جیب به ما میدهند .
وضعیات کتاب خرج مدرسه و سایر مخارج را هم نیز خودشان متحمل میشوند . لباس هم برایمان گرفته اند . منزل من هم چون دور از مدرسه و مریضخانه است ، بنا ست تا دو هفته دیگر تغییر کند ولی اگر کاغذ به این آدرس نوشته اید بدست من خواهد رسید .
اهالی اینطرف و آنطرف از کوچک و بزرگ را سلام میرسانم .
مشغول کار هم شده ایم . امید نتیجه های عالی داریم . دیگر از وضعیات اینجا چیزی ندارم که حضور مبارک عرضه بدارم .
اخوان را یکی یکی سلام میرسانم مخصوصا اقا میرزا علی نقاش .

                                                                      امضا : نعمت اللهی
حضور مبارک حضرت آقای میرزا دائی به عرض فدویت مصدع وفعلا عذر عریضه می خواهم تا بعد .
در چند هفته قبل رفتم آقای رضا خان را ملاقات کنم نبود کاغذی به ایشان نوشتم و از قرار معلوم جوف پاکتی که پشت آنرا به اسم حضرت مستطاب عالی نوشته بودم گذارده به قراول درب مدرسه شان دادم . ایشان گویا کاغذ را برای حضرت مستطاب عالی فرستاده باشند.  

توضیحات :  
آقای میرزا دائی : حضرت آقای میرزا عباس نعمت اللهی که دایی مادرشان بوده اند  
آقای رضا خان : مرحوم ستوان رضا مستوفی صدری ، جوانی برومند و یک نظامی  تحصیل کرده  ، که پس از نیل به درجه افسری در دانشکده افسری تهران ، احتمالا ً در سال 1305 یا 1306 از طرف وزارت جنگ ایران برای ارتقا ء دانش نظامی به فرانسه اعزام و همزمان با ورود آقای دکتر نعمت اللهی در یکی از مدارس نظامی پاریس احتما لا ّ " سنت سیر"  به تحصیل اشتغال داشتند .
در نامه های داییجان دکتر باز هم به اشاراتی مبنی بر رفت و آمد ایندو با یکدگر بر می خوریم  . متاسفانه رضا پس از پایان تحصیلاتشان و درست یک هفته پیش از مراجعتشان به ایران در یک سفر تفریحی به یکی از سواحل فرانسه ، در هنگام شنا ، در دریا غرق می شوند . گویا آقای دکتر نعمت اللهی نیز شاهد این صحنه دردناک بوده اند و این فقدان اثر بسیار عمیقی بر روحشان گذاشته بوده است .
مرحوم ستوان صدری همانجا در فرانسه به خاک سپرده می شوند. و هنگامیکه تیمسار ابوالفتح صدری برادرشان در سالهای گذشته عازم فرانسه بودند . آدرس مزا ر برادر را از دکتر نعمت اللهی جویا شده بودند.

نامه چهارم ، خدمت مادر 

حضور حضرت علیه عالیه مکرمه معظمه آغای والده رسیده ملاحظه فرمایند 
تصدقت گردم امیدوارم که مزاج مبارک در کمال صحت و خوشی بوده باشد از وضعیات خود آنچه داشتم حضور حضرت آقای ابوی عرضه داشتم تکرارش لازم نیست فقط چیزی که هست خدا شاهد است آنی از خیال شما بیرون نیستم می دانم که مرا از دعا فراموش نخواهید فرمود . 
عطیه خانم آغا سکینه آقا محسن را سلام می رسانم اشیایی که می خواستند از برایشان بفرستم می روند خدمت آقای عمو جان از قول من عرض سلام می رسانند و می گیرند . 
بتول خانم هم انشاالله به کلی بهبودی حاصل کرده از قول من خدمت حضرت علیه ننه جان و مکرمه معظمه عمه جان عرض سلام می رسانید عمو خاتونی دایزه جان و دایزه جان دختر عمو و سایرین از این طرف و آن طرف را سلام می رسانم خدمت آقای آقا مرتضی مخصوصا به عرض ارادت مصدع هستم –
البته عکس هایی که از تهران فرستاده ام رسید هنوز اینجا مجال عکس گرفتن پیدا نکرده ام انشاالله می فرستم هر چه بیشتر ممکن است کاغذ برایم بفرستید مثل این است که پیش شما باشم از رسیدن کاغذ خیلی خوشوقت خواهم شد                                                                                           
         زیاده بر این تصدقت                                                                                              امضا : نعمت اللهی
خدمت حضرت مستطاب آقای آقا میرزا عبدالکریم مخصوصا عرض ارادت می رسانم عریضه خدمتشان عرضه خواهم داشت
حضرت مستطاب آقای آقا میرزا عبدالرحیم را نیز به عرض ارادت مصدع فعلا عذر عریضه علیحده می خواهم .

توضیحات : 
 آقای عمو جان : به قریب احتمال منظور آقای حاج میرزا اسدالله میرعمادی (عموی مادر دکتر نعمت اللهی ) هستند .
حضرت علیه ننه جان : برایم هنوز مشخص  نشده اند. ( احتمالاٌ مادر جناب آقا مرتضی نعمت اللهی شوهر خواهر بزرگ آقای دکتر موسوم به مریم بیگم بید آبادی  منظورند ) 
مکرّمه معظمّه عمه جان : احتمالا منظور ، بیگم کوچک همسر آقای میرزا عباس که دختر آقای میر محمد اسماعیل و عمه دکتر نعمت اللهی بوده اند، هستند.  ( 1279 – 1360 قمری ~  1240 – 1319 شمسی )
عمو خاطونی دایزه جان : احتمالا ً منظور نرگس خاتون همسر عموی در گذشته شان که خاله مادرشان نیز بوده اند .
دایزه جان دختر عمو : شاید منظور مریم بیگم  ، خواهر آقای میرزاعباس باشند که خاله مادر و در عین حال دختر عموی پدر دکتر نعمت اللهی  بوده اند .
آقای آقا مرتضی : پیشرو راه سلوک مرحوم آقا مرتضی نعمت اللهی ، عمو زاده و شوهر خواهر دکتر نعمت اللهی
آقای میرزا عبدالکریم و آقای میرزا عبدالرحیم : دایی های آقای دکتر نعمت اللهی 

نظرات خوانندگان : 
جمعه، ٩ بهمن ۱۳٩۴  - ۴:٠۶ ق.ظ
سلام عمومحمد بسیار عزیز. اصلا باورم نمی شد. مدت ها بود که متاسفانه نتوانسته بودم به وبلاگ سر بزنم و ناگهان با ذوق و شوق فراوان دیدم که اینقدر حجم مطالب زیاد است که یکباره نمی توانم همه ی آنها را بخوانم. خواندن نامه های عمودکتر برایم بسیار جالب بود. روحشان شاد.
نویسنده:نرگس

  چهارشنبه، ٢۱ بهمن ۱۳٩۴  - ٩:٢٢ ‎ب.ظ
سلام عمومحمد. بارها و بارها نامه های عمودکتر را خواندم و هر دفعه بیشتر از دفعه ی قبل لذت بردم. خیلی ممنونم از وقتی که برای تایپ کردن نامه ها صرف می کنید. نامه ها از جنبه های مختلف بسیار جالب و خواندنی هستند: عباراتی که عمودکتر استفاده می کنند، دستورزبانی که به کار می برند، حس و حالی که دارند، و البته خواندن درباره ی آدم هایی که الان همگی به رحمت خدا رفته اند. یک سوال هم داشتم. می خواستم بپرسم عمودکتر در موقع رفتن به فرانسه چند ساله بوده اند.
نویسنده:نرگس

سلام نرگس عزیز ، موفق و سلامت باشی . آقای دکتر نعمت اللهی متولد سال 1282 شمسی بودند . لذا در هنگام اعزام به فرانسه جهت اخذ درجه دکترای  پزشکی 25 ساله بوده اند. در آن موقع ایشان تازه دوره پنج ساله مدرسه طب تهران منشعب از دار الفنون را به پایا ن رسانده و مجاز به طبابت در ایران بودند.

محمد مدنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر